حمایت از هنر! آری یا نه؟
در این روزهایی که بالاخره یارانهها هدفمند شدند صحبت از یارانهها نُقل هر مجلسی است و البته سوالی بر سر هر سفرهای. هر چند موضوع این پست بیارتباط با هدفمند شدن یارانهها نیست، اما موضوع کمی کلیتر است. یارانه برای آثار هنری در همه دنیا موضوعی چالشبرانگیز است. برخی موافق یارانه و کمکهای دولتی برای آثار فرهنگی و هنری هستند و میگویند ارزش ذاتی هنر دلیلی است که دولتها باید سر کیسه را شل کنند. البته برخی دیگر با استفاده از مدل بازار آثار هنری را امری جدا از باقی محصولات نمیدانند و میگویند آثار هنری اگر ارزشمند هستند بایستی خودشان پول در بیاورند.
آیا دولت باید به امور هنری یارانه دهد؟ این سوال بسیار مهمی در حوزه اقتصاد رسانههاست که مدیران رسانهها باید به آن پاسخ دهند. در ایران مدتی میشود که فیلمهای سینمایی را به دو دسته فاخر و هنری در مقابل گیشهای و عامهپسند تقسیم میکنند. فیلمهای فاخر به دلیل این که حاوی ارزشهای والایی هستند و مردم تره هم برای ارزشهای والا خورد نمیکنند نیازمند حمایتهای چرب و چیل دولت هستند. فیلمهای بفروش هم از هرگونه ارزشی خالی هستند و مردم آنها را در سینماها میبینند و نیازی به حمایت هم نیست. حالا این که متر و معیار تعیین اثر فاخر و غیر فاخر چیست را فقط مسئولین و صاحبان هنر در این کشور میدانند. در مقابل این تقسیمبندی طیف دیگری درنظر میگیرند که دو سر طیف فیلم خوب و فیلم بد قرار دارد. فیلم خوب و فیلم بد هم فارغ از این است که یک فیلم به اصطلاح هنری یا گیشهای باشد. در این تقسیمیندی فیلم پرفروشی مانند شوالیه تاریکی با این که رکوردهای فروش را شکسته یک فیلم خوب است. همین طور فیلمی مانند زودیاک که فروش چندانی نداشته فیلم خوب است. در مقابل فیلمهای پرفروشی مانند اخراجیهای و آمریکن پای فیلم بد هستند. حالا اگر فیلمی بد باشد و چیزی هم نفروشد که اصلا به لعنت خدا هم نمیارزد. حالا به بهانه فیلم هنری بودن بخواهید برای این فیلم بدی که نمیفروشد یارانه بگیرید چگونه این امر مرتبط با هنر والاست خدا میداند.
ضمنا در مورد فیلم خوب و فیلم بد هم متر و معیار ما متر و معیار مورد قبول بین اهل فن است. نمیتوان تک عاملی نگاه کرد. عوامل متعدد مانند فیلمنامه، کارگردانی، جلوههای ویژه، خلاقیت در اجرا، و یک عالم عامل دیگر شاخصی برای اندازهگیری هستند. البته یادمان باشد که در درجه اول یک فیلم باید جذاب باشد. فیلمی که به خودی خود ما را جذب نکند احتمالا یک مشکلی دارد.
پیشنهاد میکنم مقاله تئاتر و هنرهای زیبا را حتما بخوانید. دو تا نقل قول از این مطلب را در ادامه میآورم:
این مقاله ابتدا استدلال موافقان یارانه برای هنر را بیان میکند:
به طرفداری از نظام یارانهدهی به هنر میتوان گفت که هنر روح یک ملت را پرورش میدهد و متعالی و لطیف میکند؛ هنر مردم را از مشغولیت به امور مادی جدا میکند، به آنها توان درک زیبایی میدهد و در نتیجه آنها نسبت به رفتارهایشان، سنتهایشان، اخلاقشان و حتی صنعتشان مسوولیتپذیر میشوند. میتوان پرسید که آیا اگر هنرستانها نبودند موسیقی و هنرهای نمایشی در فرانسه وجود داشت؟ یا اگر کلکسیونها یا موزههای ما نبود آیا نقاشی و مجسمهسازی رشد میکرد؟ حتی میتوان پیشتر رفت و از این سخن به میان آورد که آیا بدون متمرکز کردن و در نتیجه آن یارانه دادن به هنرهای زیبا، این سطح بالای کیفیت برای تولیدات فرانسوی ایجاد میشد و این تولیدات به سراسر جهان میرفت؟ با توجه به این نتایج آیا سطح بالایی از بیخردی نیست اگر این مالیات از همه شهروندان گرفته نشود؟ مالیاتی که حداقل نتیجه آن حفظ شکوه پیشین فرانسه در برابر چشمان اروپا است.
در ادامه هم استدلالی برای مخالفان یارانه برای هنر:
برای این دلایل و بسیاری دلایل مشابه که من در مورد قوت آن بحث و جدلی نمیکنم، میتوان دلایل مخالفی آورد که از نظر میزان اقناع دست کمی از آنها ندارند. اول از همه میتوان از عدالت توزیعی سخن به میان آورد. آیا قانونگذار حق دارد به خود اجازه دهد که حقوق صنعتگران را پایین آورد به این قصد که از منافع هنرمندان پشتیبانی کند؟ ام. د لامارتین[۱] گفت: «اگر شما یارانه را از تئاتر حذف کنید و وارد این مسیر شوید کجا توقف خواهید کرد؟ شما منطقا نخواهید خواست که یارانه برای حقوق اساتید دانشگاهها، موزهها، نهادها و کتابخانهها نیز قطع شود؟» میتوان پاسخ داد: اینکه شما میخواهید به همه آنها یارانه اختصاص دهید خوب و مفید است، اما شما در این مسیر کجا متوقف میشوید؟ آیا شما منطقا نخواهید خواست که برای کشاورزی، صنعت، تجارت، رفاه و آموزش نیز یارانه برقرار کنید؟ علاوه بر این، آیا مهم نیست که یارانهها پشتیبان پیشرفت هنر باشند؟ این سوالی است که از ذهن تصمیمگیران بسیار دور مانده است؛ ما با چشمان خود میبینیم که تئاترهای موفق آنهایی بودهاند که متکی بر درآمد خود به پیش رفتهاند. در پایان برای در نظر گرفتن ملاحظات کلیتر میتوان گفت که خواستهها و نیازها به هم مربوطند و هر نیازی، نیازی دیگر میآفریند و این سلسله تا بدانجا پیش میرود که ثروت ملی اجازه دهد؛ بنابراین دولت نباید در این فرآیند دخالت کند؛ چرا که ثروت ملی کنونی اجازه نمیدهد صنایع ظریف را با مالیات گرفتن از دیگر صنایع تشویق کرد بی آنکه صدمهای جدی به صنایع پایهای وارد شود و این معنایی جز معکوس شدن رشد طبیعی تمدن ندارد. همچنین میتوان گفت این چنین جابهجا کردن مصنوعی خواستهها، سلیقهها، کارها و جمعیت میتواند ملت را در وضعیت خطرناکی قرار دهد و آنها را بدون هیچ پشتوانه محکمی رها کند.
اینها بعضی از دلایلی است که مخالفان دخالت دولت اقامه میکنند و از نظمی دفاع میکنند که معتقدند در آن شهروندان میتوانند نیازها و خواستههای خود را ارضا کنند؛ بنابراین خودشان عملکردشان را هدایت کنند. من اعتراف میکنم که یکی از کسانی هستم که معتقد است انتخاب و انگیزه باید از پایین به بالا باشد، یعنی از سوی شهروندان و نه قانونگذاران؛ و تئوری مقابل به نظر من منجر به نابودی آزادی و فضائل انسانی میشود.
اما میدانید وقتی اقتصاددانان دخالت را غلط و غیرعادلانه میخوانند، به چه چیز متهم میشوند؟ وقتی ما با یارانهها مخالفت میکنیم به مخالفت با آنچه بدان یارانه تعلق میگیرد متهم میشویم و دشمنان هر نوع فعالیتی شناخته میشویم چرا که ما میخواهیم این فعالیتها اختیاری و شایستگیشان مبتنی بر خودشان باشد. بنابراین اگر از دولت بخواهیم با مالیات گرفتن در امر آموزش دخالت نکند، مرتجع خوانده میشویم. اگر بگوییم که دولت نباید با گرفتن مالیات ارزشی مصنوعی به زمین یا صنایع خاص بدهد، ما دشمنان مالکیت و کار خوانده میشویم. اگر فکر میکنیم که دولت نباید به هنرمندان یارانه دهد، بربرهایی خوانده میشویم که هنر را بیارزش میشمارند.
من با تمام قوا علیه این دخالتها اعتراض میکنم. به دور از هر اندیشهای که مخالف آموزش، مالکیت، کار و هنر است، وقتی ما از دولت میخواهیم که پشتیبان توسعه آزاد همه انواع فعالیت انسانی باشد، بیآنکه به هزینه هر کدام پشت دیگری را بگیرد، اتفاقا معتقدیم همه این نیروهای حیاتی جامعه باید در هماهنگی با هم و در کمال آزادی رشد کند و نباید چنان که امروز میبینیم منبع وحشت، تجاوز، ظلم و بینظمی شود.
مخالفان ما گمان میکنند فعالیتی که نه مبتنی بر یارانه است و نه مقررات، منسوخ شده است. ما عکس آن میاندیشیم. تکیه آنها به قانونگذار است و نه نوع بشر و تکیه ما به نوع بشر است و نه قانونگذار.
یک سوال؛ شما چگونه فکر میکنید؟
آیا باید از هنر با یارانه دفاع و حمایت کرد؟
بلی یا نه؟