سهم من، سهم من است از ماهی که گذشت. من یکی از هزارانِ عاشق رسانه هستم و دنیا را از دریچه رسانهها میبینم. در این دنیای معمولی رسانهها سهم من هستند و در سهم من بهترین تجربههای رسانهای خودم را در ماهی که گذشت اعلام میکنم. در سهم من همه چیز در سه دسته قرار میگیرند: رسانهها؛ پیامها و از چیزهای دیگر.
یک تغییر کوچولو: از این ماه علاوه بر متن سهم من پادکست سهم من هم خواهیم داشت. اولین پادکست سهم من را از اینجا گوش کنید.
Podcast
خانمها و آقایان! سهم من آبان ماه تقدیم میگردد:
رسانهها
سواد رسانهای
در روزهایی که گذشت چیز زیادی یاد نگرفتم و این اصلا نشانه خوبی نیست.
کتاب
در روزهایی که گذشت چند کتاب جدید در زمینه مدیریت و اقتصاد رسانه منتشر شد. در روزهای آینده بیشتر در این مورد خواهم گفت.
روزنامه
فقط کیهان. اعتماد هم که تعطیل شد. ایران هم که برای بخش سفید خوانی روزنامه خود آن کار جالب را کرد و بخشی از صفحه اول روزنامه را سفید چاپ کرد برایم جالب بود. کاری به مسائل و موضعگیریهای سیاسی ندارم اما این جور وقتها خلاقیتها خوب گل میکند.
مجله
شاید باید آسمان را جزو سهم من این ماه میآوردم. اما به نظرم اصلاحطلبان فعلا رسانه خوبی ندارند. مهرنامه و تجربه را هم که همین تیم آسمان منتشر میکنند تعریفی ندارد و صرفا از هیچی بهتر است. رسانههای جریان انحرافی هم دستپاچهتر از آن هستند که چیزی در چنته داشته باشند و همه تلاششان کشیدن مردم به دامان سبک زندگی است. رسانههای محافظهکار سنتی با آن که رمقی ندارند اما هنوز باید آنها را دنبال کرد تا ببینیم در کشور چه خبر است. همشهری و همه زیرمجموعههایش هم خیلی تلاش میکنند در دامان این وری و آن وری نیفتند.
در اینهایی که مرور کردیم دانستنیها دیجیتال آذر چند تا مطلب جالب داشت. یکی معرفی گوشی samsung s5690 galaxy x cover که سختجان است و دقیقا همان چیزی که من میخواهم. گفت و گو با مدیر بخش مادربورد گیگابایت یعنی هنری کائو هم یک ایده جالب داشت: private clouding computing. یک پرونده راجع به IPTV هم درآورده بودند که جالب بود.
اما بهترین مجله این ماه همشهری اقتصاد بود. معرفی و نقد و بررسی کتاب دکترین شوک نائومی کلاین هم بهترین مطلبش. آن جنبه سرمایهداری را شکافته بود و موافق و مخالف حرف زده بودند. یادداشت دکتر نیلی جالب بود: نظام بازار مترادف مکتب شیکاگو و میلتون فریدمن نیست. گفت و گو با موسی غنینژاد و تاکید بر تفاوت امپریالیسم و سرمایهداری و نظام بازار هم جالب بود. یا این که فروش بالای خود کتاب هم در نظام بازار بوده است. یا این که پیوند منحوس میان اقتصادیها و سیاست نولیبرایسم نیست. در لیبرالیسم بر تفکیک اقتصاد و سیاست تاکید شده است. نقد دکتر محسن رنانی هم جالب بود.
یک پرونده دیگر داشتند در مورد راز جذابیت بانکداری در ایران و این که رونق تجارت پول فساد میآورد.
ضعیفترین بخش اقتصاد بخش فناوری اطلاعات ان است که نچسب است. با این حال مطلب داشت در مورد ۱۲ راز موفقیت استیو جابز در کسب و کار که این جمله برایم ارزشمند بود: مشتریان نمیدانند چگونه چیزی را که میخواهند به تو بگویند.
همشهری ماه اما به نظرم در مسیر افت خود حرکت میکند و هر چقدر اقتصاد خوب بود ماه بد بود. البته پرونده معاجرت بدک نبود و میتوانست بهتر هم باشد. یادداشت علی اکبر قاضی زاده و جند درس جالب از زندگی در فرنگ خواندنی بود. این درسها:
ایرانیهای آن سوی دنیا هرگز به شما در مورد سختیهایی که میکشند و رنجی که میبرند راست نمیگویند.
پنهانکاری درباره منبع و میزان ثروت اصل مهم ایرانیان خارج از کشور.
لطف کنید و به حمایت هممیهنان خود در آن سوی آبها دلخوش نکنید.
ما هر کار بکنیم و هر قدر و به هر مدت در غرب زندگی کنیم نسل اندر نسل بیگانه میمانیم و باید تحقیر و تبعیض را تحمل کنیم. از هر ایرانی که بپرسید چیزی از این رنج ماندگار نخواهد گفت.
کمتر کسی با رعایت انصاف از سفر و اقامت خود در غرب حرف میزند.
مدیریت ارتباطات آیان ماه هم جالب بود. یک مقاله داشت در مورد رسانههای اجتماعی و مدیریت دانش که جالب بود.
موسیقی و صدا
با احترام به اصحابی و آلبوم خوبش به احترام عصار و آلبوم محتسب و خصوصا تک آهنگ محتسب باید کلاه از سر برداریم. رضا یزدانی هم که جای خود دارد.
علیرضا عصار (محتسب): عصار بعد از چند سال دو تا آلبوم منتشر کرد؛ یکی برای دفاع مقدس که من گیر نیاوردم و دیگری محتسب. عصار با این آلبوم دوباره به ما پاپ خوب را یادآوری کرد و این که یادمان نرود زمانی ترانههای بهتری میشنیدیم. از این آلبوم محتسب، سهم من، تکلیف و روشن کن و به جان تو عالی بود.
شهرام ناظری (امیرکبیر): دارم سعی میکنم از سنتی هم لذت ببرم. خیلی تلاشم فایده ندارد اما.
رضا یزدانی (ساعت فراموشی): نه به این خاطر که صدای خوبی دارد که ندارد، نه به این خاطر که موسیقی خوبی دارد که ندارد، فقط به این خاطر که فضاسازیهای خوبی دارد. از این آلبوم هم سینما و چمدون معرکه بودند.
فیلم
این ماه یکی از بهترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران را دیدم: به حبه قند. در این مورد قبلا اینجا چیزی نوشته بودم. این فیلم را میتوان با جدایی نادر از سیمین مقایسه کرد. اولین بار ابراهیم حاتمی کیا این مقایسه را انجام داد و کمی هم کیسه به تن فرهادی کشید. بعدا منقدان سینمایی یحث راه انداختند که یه حبه قند رضا میرکریمی چه ارتباطی به جدایی نادر از سیمین اصغر فرهادی دارد. من کاری به این بحثها ندارم. میگویم این فیلم قابل قیاس با جدایی نادر از سیمین است چون این فیلم را سنگ محک میدانم. حالا این که این فیلم بهتر است یا نه را باید گذاشت تا گذر زمان مشخص کند.
این بحث بهترین باعث شد یک مروری کنم بر بهترین فیلمهای ایرانی، آمریکایی و غیر آمریکایی جهان.
بهترین فیلمهای ایرانی از نظر من: جدایی نادر از سیمین، یه حبه قند، درباره الی، کنعان، رضا موتوری، قیصر، گوزنها، گاو، سنتوری، مهمان مامان، باشو غریبه کوچک، در امتداد شب، …
بهترین فیلمهای آمریکایی: جدا افتاده، دار و دسته نیویورکیها، جزیره شاتر، رفقای خوب، راننده تاکسی مارتین اسکورسیزی، میامی وایس و مخمصه مایکل مان، صورت زخمی دیپالما، پدرخواندهها و اینک آخرالزمان فوردکاپولا، سه گانه وسترن اسپاگتی سرجیو لئونه علیالخصوص خوب، بد، زشت، داستانهای عامهپسند، بیل را بکش و گریند هوس و حرامزادههای لعنتی تارانتینو، مخمل آبی، مالهالند درایو و بزرگراه گمشده دیوید لینچ، …
بهترین فیلمهای غیر آمریکایی: آملی (فرانسه)، سینما پاردیزو جوزپه تورناتوره (ایتالیا)، زندگی زیباست روبرتو بنینی (ایتالیا)، زندگی دیگران فلورین هنکل ون دورنسمارک (آلمان)، بازگشت پدرو آلمودوار (اسپانیا)، در جهانی بهتر سوزانه بییر (دانمارک)، ببر خیزان، اژدهای پنهان آنگ لی (تایوان)، پنهان میشائیل هانکه (فرانسه)، …
رادیو
کمی داستانهای آمدن علیخانی به رادیو جوان در نیمههای شب برایم جالب بود. اما هیچ!
تلویزیون
به نظرم بد شد که وضعیت سفید را دنبال نکردم. شنیدم خوب است. هست؟
اینترنت
هیچ کشفی در این ماه نبود!
پیامها
خبر
خبر هواپیمایی که چرخش باز نشد و خلبان آن را با هوشیاری و سالم روی زمین نشاند. اول کسی این بنده خدا خلبان را تحویل نگرفت. بعد هم انگار دستوری رسیده باشد که تحویل بگیرید. یک جورهایی از سر باز کردند رسانهایها. من و محمد معماریان بحثهایی در این مورد داشتیم که شاید به جایی برسیم.
روابط عمومی
زرشک زرین تقدیم میگردد به کنفرانس بینالمللی روابط عمومی ایران. (چرا)
تبلیغات
قدیمترها ماهی نبود که چهل پنجاه تا کشف جدید نداشته باشم. مطمئنم تبلیغات خوب آن بیرون هست و این منم که نمیتوانم پیدا کنم.
تفریحات
این جمله کوئنتین تارانتینو درباره دلیل محبوبیت فیلم اراذل بیآبرو (حرامزادههای لعنتی) بین منتقدان و تماشاگران:
من فکر میکنم دلیل موفقیت فیلم این بود که مردم به تماشای فیلم میآمدند و درگیر قصه میشدند و بعد میرفتند به دوستانشان میگفتند که خیلی فیلم باحالی بود.
با این جمله لوئیس مامفورد هم زندگی کردم:
زمانی که یک ارگانیسم بمیرد، مغز و تمام انباشتهایش نیز خواهد مرد.
تحقیقات رسانهای
موتورمان دارد روشن میشود.
از چیزهای دیگر
چیزهایی هست که میدانی اما تجربهای لازم است تا آن را با پوست و گوشت و استخوان خودت لمس کنی. این ماه یک چیز مهم را لمس کردم و آن شفافیت بود. تجربههای این ماه من به من ثابت کرد یکی از مهمترین چیزهایی که در زندگی و کار باید توجه کرد شفافیت است. بیتوجهی به شفافیت ما را وارد وادیهایی میکند که مدتها باید تلاش کنیم تا از آن نجات بیابیم.