چرا باید سید رضای میرکریمی تولید کنیم؟
سالها پیش سید مرتضی آوینی جملهای در نقد آقای مخملباف نوشته بود که در جلد دوم آیینه جادو منتشر شده است. او نوشته بود:
آقای مخملباف هنوز در مرحله شک است و خلاف آنچه وانمود میشود هیچ چیز برای گفتن ندارد. فیلم ساختن برای او نوعی اظهار وجود است و هیچ غایت دیگری را در نظر ندارد. خانه تکانی هم نکرده است و فقط در شک خویش عمیقتر و عمیقتر شدهاست، اما بازهم حاضر به اعتراف به این حقیقت، لااقل در نزد خویش نیست. او باید روی به صداقت بیاورد تا نجات یابد.
سالها در همین مملکت آقای مخملباف را حلوا حلوا کردند ولی الان به روزی رسیدیم که مخملباف شده اسمش را نبر. کسی که با درک اشتباهش از سینما و هنر و فرهنگ و جامعه، سالها به دلیل موقعیتی که پیدا کرده بود، فرهنگ و هنر این کشور را در مسیری انداخت که برای بیرون آمدنش باید سالهای بیشتری میگذشت. اما خوشبختانه آن سالها گذشت و سالهای بیشتر بعد از آن سالها هم گذشت و هنرمندانی پرورش یافتند که میتوان به آنها تکیه کرد. یکی از آنها سید رضای میرکریمی است. او در جایی با اشاره به جوانهایی که به سراغش میروند تا از او فیلمسازی یاد بگیرند، گفته بود:
من در هنگام صحبت با این علاقهمندان احساس میکنم که گذشته خودم تکرار میشود. اجازه میدهم دقایقی را آنها صحبت کنند تا بفهمم از سینما چه میخواهند و بعد میبینم که خیلی از اینها هیچ رنجی نکشیدهاند و فقط از واژههای کتابها و منتقدان استفاده میکنند. وقتی در ذهن شما انباشتی از واژهها و داشتههایی وجود دارد که خودتان آنها را به دست نیاوردهاید اینها مزاحم کارند. باید ذهن خود را به یک هارد خالی و فرمت شده تبدیل کنید و بعد داشته هایتان را که در تجارب خود به دست میآورید، به تدریج داخل اینها قرار دهید.
آن چیزی که باعث شد یادداشتی بنویسم و نام رضای میرکریمی را بیاروم این بود که حوزه هنری سازمان تبلیغات اسلامی هر سال به بهانه شهادت سید مرتضی آوینی برنامههایی زیر عنوان روز هنر انفلاب اسلامی برگزار میکند. در این برنامهها به جنبههای گوناگون هنر و نسبت آن با انقلاب اسلامی پرداخته میشود. روز شنبه گذشته ساعت ۳ در سالن مهر نشست پژوهشی سینمای انقلاب اسلامی برگزار شد. [خبر نشست] در این نشست شهریار بحرانی، منوچهر محمدی و سید رضای میرکریمی حضور داشتند. در این نشست رضای میرکریمی و منوچهر بحث جالبی را مطرح کرد. آنها در این نشست از این گفتند که انقلاب اسلامی یک مسیر است نه یک نقطه. یعنی این که انقلاب اسلامی اتفاقی نبود که در ۱۳۵۷ افتاد. سال ۱۳۵۷ اتفاقی بود در مسیر انقلاب اسلامی. وگرنه این مسیر از سالها پیش آغاز شده بود و هنوز هم ادامه دارد. (وسط نوشته: خیلی سخت است این روزها از انقلاب اسلامی و از مسیر حرف زدن. آدمها حال و حوصله ندارند. دوست دارند سریع یک برچسبی بزنند و تکلیف یک مقوله را برای خودشان مشخص کنند. تنبلی هدایتگر ما شده است!)
اگر از من بخواهند چند تا از بچه مسلمانهایی را اسم ببرم که در مسیر انقلاب اسلامی قرار گرفتهاند و بدون این که در نسبتهای سیاسی به دنبال جایی برای خودنمایی باشند و آرام کار خودشان را میکنند حتما از سید رضای میر کریمی نام میبرم. کسانی مانند رضای امیر خانی و میرکریمی از کسانی هستند که برای درک صحیح انقلاب اسلامی باید به سراغ آنها رفت. شاید محصولات آنها نسبت به انقلاب اسلامی ارژینال و دست اول نباشد. برای شناخت انقلاب اسلامی حتما باید به سراغ آثار دست اول رفت، اما مطمئنا کارهایی که از دل برون آمدهاند، به کسانی که میخواهند در مسیر رشد و تعالی قرار بگیرند کمک فراوانی خواهد کرد. متاسفانه بعد از سی و چند سال که از انقلاب اسلامی گذشته است، تصویری کاریکاتوری و البته بسیار بد سلیقه از انقلاب اسلامی ترسیم شده است. متاسفانه تاثیر سیاست بر انقلاب اسلامی و جنبههای فرهنگی آن انقدر سنگین است که فرصت توجه به عمق و کنه مسیر را از ما میگیرد. برای شناخت انقلاب اسلامی باید هارد دیسک ذهن را از همه آن چیزهایی که درباره انقلاب شنیدهایم پاک کنیم. بعد از این که یک فرمت کلی روی ذهنمان پیاده کردیم باید بتوانیم ذهنمان را آماده پذیرش و دریافت کنیم. شاید یکی از مهمترین کسانی که تاکنون در مسیر انقلاب اسلامی قرار گرفته و شروع به دریافت کرده، شهید آوینی بوده است. سید رضای میرکریمی و صحبتهای که در آن جلسه از او شنیدم به من نشان داد که فیلمهایی که این بچه مسلمان ساخته و نسبتی که با انقلاب اسلامی دارد، از روی تصادف نبوده است.
اما چند نکته سرپایی:
استفاده از روشهای حساب پس داده سینمای آمریکا ما را به همان دستاوردهایی میرساند که آمریکا رسیده است. این را باید مشخص کنیم. ما میخواهیم به همان دستاوردها برسیم؟
سینما هنر است و رسانه و یک کانال فرهنگی. سینمای غالب آمریکا دست و پای مخاطب را میبندد و مخاطب دست و پا بسته همان چیزی را میپذیرد که فیلم میخواهد. آیا ما میخواهیم برای انتقال مفاهیم والا همین فلسفه را داشته باشیم؟
برخی رفتند پیش آقا. تصاویری مربوط به قبل از انقلاب مرتضی آوینی نشان او دادند و گفتند این همان کسی است که شما از او تعریف میکنی. آقا گفتند ارادتم به او بیشتر شد. پس او در این محیط بوده و در این مسیر قرار گرفته است.
یک تصور سادهلوحانهای وجود دارد که فکر میکند اگر برود چارتا بچه حزباللهی بردارد و بیاورد و به آنها تکنیک سینما را آموزش دهد به سینمای متعهد میرسد. به قول سید رضای میرکریمی جالب این جاست که این مسیر ما را نه به فیلمسازهای متعهد نرسانده که حتی چند تا منتقد متعهد هم تربیت نشدهاند، بلکه صرفا ممیزهایی سختگیر تربیت شدند که مسیر را هم میبندد. توجه کنیم که انقلاب اسلامی یک مسیر است نه یک نقطه. نه یک نوع حکومت. نه یک رئیس جمهور. انقلاب اسلامی چیزی است در دل آدمها. سالها پیش و در سال ۱۳۴۱ حاج آقای بهجتی شعری درباره این انقلاب گفتند:
درود باد بر این انقلاب پاک، درود
که زیر سایه آن، جان ملتی آسود