دنیای رسانهها دنیای عجیبی است و عجیب تر از آن دنیای رسانهای شدهی ما. در دنیای رسانهای شده همه چیز متفاوت با آنی است که واقعا هست. مهم این است که شما با چه ذرهبینی به دنیا نگاه میکنید. به عبارتی بگویید چه رسانههایی را مصرف میکنید تا من به شما بگویم چگونه به جهان نگاه میکنید! در این بین دانشمندان رسانهای از چیزی صحبت میکنند به نام سواد رسانهای. با سواد رسانهای است که شما درک درستی از پیامهای رسانهای خواهید داشت و رسانهها به همین راحتی نمیتوانند شما را دستکاری کنند. در ادامه ۵ تا افسانه که رسانهها به کمک آنها حسابی به دستکاری شما دست میزنند آمده است.
افسانه اول: رسانهها همه خبرها را شفاف و آنجور که واقعا هست میگویند.
در رسانهها اصل بر عدم شفافیت است و پیام در رسانه ساخته میشود؛ مثل گوشت در سلاخی. این تشبیه بی مورد نبود. رسانهها با قربانی کردن واقعیت و حقیقت یک بسته آماده میکنند به نام پیام و از طریق کانالهای مختلف میفرستند برای مخاطبین یا مصرف کنندگان. اگر برای گوشت استاندارد و ناظری وجود دارد، ولی پیامهای رسانهای در یک فضای وحشی تولید و باز تولید میشوند.
چه باید کرد: هرگز هیچ چیز را به صرف اینکه از یک رسانه دریافت کردید تمام و کمال قبول نکنید. ببینید چه کسی این را میگوید؟ خبر ۶ جزء دارد: چی، کی، کِی، کجا، چطور، چرا. به دو جزء آخر بیشتر توجه کنید، مخصوصا چرا. قاتل و تروریست دو مفهوم متفاوت هستند. اما اگر رسانهای به یک تروریست میگوید قاتل حواستان باشد که چرا. یک مدلی هست در ارتباطات که میگوید چه کسی چه چیزی را به چه کسی از چه کانالی و با چه تاثیری میگوید. حواستان به این ۵ عنصر باشد.
افسانه دوم: رسانهها از راز و رمز استفاده نمیکنند.
اتفاقا هر رسانهای برای تولید پیام از سحر و جادوی مخصوص به خودش استفاده میکند. پیامی که به شما میرسد دو معنی را برای شما زنده میکند: یکی معنای مستقیم و دیگری معنای غیر مستقیم. گیر کار معمولا در معنای غیر مستقیم است که بستگی دارد به فرهنگ و ایدئولوژی و خیلی چیزهای کلان دیگر.
دقت کنید که وقتی یک رسانه میگوید بعد از انقلاب هنر موسیقی در ایران افت کرده دارد چه میگوید. یکی حرفی که مستقیم دارد میزند و دوم حرف مهمتر و آن این که انقلاب جلوی رشد موسیقی را گرفته. خیلی از رسانهها به جای اینکه بگویند نشان میدهند. این شما هستید که در ساخت معنی مشارکت دارید ولی رسانهها شما را هدایت میکنند.
چه باید کرد: بپرسید خب که چی؟ منظورش چیه؟ مرد عاقل هرگز بدون سلاح و سپر به جنگ دشمن تا دندان مسلح نمیرود.
افسانه سوم: مردم تجربهی یکسانی از پیامهای رسانهای دارند.
هم بله و هم نه. بله چون رسانهها بدشان نمیآید مردم به تودهای هم شکلیان تبدیل شوند. نه، چون مردم زمینههای متفاوتی دارند، خانوادههای مختلفی دارند، همین طور تربیت، فرهنگ، آموزش، زبان متفاوت. خلاصه این که ما هر کدام متعلق به قبیلهی خودمان هستیم و برداشت خودمان را داریم. این یک جور مسابقهی طناب کشی است بین رسانهها و قبیلههای متفاوت. ممکن است آن چیزی که ما دریافت کردیم همان چیزی نباشد که رسانه به سمت ما پرتاب کرده است. رسانه چیزی فکر میکرده و ما هم چیزی دریافت کردهایم.
چه باید کرد: باز ببینید چه کسی از کجا و چه فرهنگ و قبیلهای این را میگوید.
افسانه چهارم: رسانهها هیچ چیزی برای پنهان کردن ندارند.
رسانهها استاد پنهان کردن هستند. به هر حال پشت رسانهها هم آدمهایی هستند با ارزشها و عقاید خودشان که ممکن است هرگز آنها را جایی اعلام نکنند. ممکن است آدمهای این رسانه نگاه مرد سالار داشته باشند اما هرگز این را به صراحت اعلام نکنند. اما از این رسانه چیزهایی بیرون میآید که ارزشهای افراد با آنها در تضاد نباشد. همه کسانی که در رسانهها کار می کنند مثل دروازه بان هستند و جلود خیلی از چیزها را میگیرند.
چه باید کرد: اعتماد نکنید، هرگز به رسانهها اعتماد نکنید؛ فقط به آنها گوش کنید.
افسانه پنجم: رسانهها به دنبال کار فرهنگی هستند.
هرگز. رسانهها مثل همهی بنگاههای اقتصادی دیگر به دنبال مطلوبیت هستند. حالا این مطلوبیت میتواند سود مالی باشد یا کسب و حفظ قدرت. رسانهها را با توجه به این دو عامل باید بررسی کرد. یعنی صاحبان رسانه چه کسانی هستند و چه نفعی از این رسانهها میبرند. رسانهها در دنیا با روزنامه نگاری و در فرانسه شروع شدند و در آمریکا با هالیوود تمام شدند! اولی درد قدرت داشت و دومی درد پول. برای درک رسانهها هرگز به سراغ مفاهیم فضایی نروید و از رسانهها تصاویر شیطانی یا فرشته گون نسازید. آنهایی که در رسانهها کار میکنند هم مثل باقی مردم یا به دنبال سود مالی هستند یا قدرت. تصور رسانهای که میخواهد فرهنگ را متعالی کند یا در مقابل رسانهای که برای نابودی فرهنگ آمده تصور باطلی است.
بگو صاحب رسانه کیست تا به تو بگویم چه دردی دارد!
چه باید کرد: صاحبان رسانههایی که مصرف میکنید را بشناسید؛ حداقل! در دنیا تایم وارنر، والت دیزنی، نیوز کورپوریشن، ویاکام و برتلزمن بزرگترین صاحبان رسانهها هستند.
پ. ن.۱: من به عنوان یکی از اصحاب رسانه شاید در این متن به نوعی طغیان علیه خود دست زدهام. اما در هر حال حرفم این است که متاسفانه دنیای رسانه کثیف تر از آنی است که فکر میکنیم. منظورم از دنیای رسانه هم اینهاست: سینما، رادیو، تلویزیون، کتاب، روزنامه، مجله، صنعت موسیقی و البته اینترنت. چیزهای مثل روابط عمومی و تبلیغات و بازاریابی هم وصله ناجور رسانهها هستند.
پ.ن.۲:الهام بخش من در این پست مقالهای بود از امیر یزدیان با نام مفاهیم اساسی سواد رسانهای انتقادی در شماره ۱۵ ماهنامه مدیریت ارتباطات. چی بود و چی شد.
یک دیدگاه