من عاشق رسانهها هستم. اما این پدیده دوستداشتنی مانند یک چاقوی دو لبه میماند. همانقدر که خوب است و زیبا به همان اندازه یا بیشتر هم میتواند زشت باشد و بد. از قدیم ۷ عدد جالبی بوده. ما هم به رسم گذشته ۷ گناه کبیره رسانهها را مرور میکنیم. این به این معنا نیست که رسانهها گناهکارند و اگر کسی هم گناهکار باشد این انسان است؛ اما خب رسانهها چاقوی دو لبهاند و در هر صورت میبرند!
۱. خشونت: خشم هرگز تا این حد امر مطلوبی نبوده. امروزِ روز نمایش خشم و خشونت باعث جذابیت است. رسانهها به مرور فهمیدهاند که خشونت چقدر برای مردم جذاب است. به مرور همه شروع کردند به نمایش خشونت. امروز ما صحنههایی را در ذهن داریم که در گذشته متعلق به جنگها بود. امروز انقدر صحنه کشته شدن آدم در فیلمها دیدهایم که جان دادن یک آدم در کف خیابان هم چیزی در آن مایههاست. گویی خشونت از پردههای سینما آرام آرام وارد خیابانهای ما شدند. مثل قهرمان احساساتی رز ارغوانی قاهره که از پرده بیرون آمد و رفت توی اجتماع. البته این را هم بگویم که رابطه بین خشونت و تماشای تلویزیون به صورت خاص و دیگر رسانهها به صورت عام کاملا اثبات شده نیست. اما به هر حال یک روابطی با هم دارند.
۲. شهوت: دومین چیزی که رسانهها را جذاب میکند نمایش شهوترانی بیپرای انسانهاست. من این را یک طیف میدان. در یک سر طیف رسانههای پورنو قرار دارند و در سوی دیگر رسانههایی که از این جذابیت استفاده نمیکنند. در دو سر این طیف مخاطبان کمتری نسبت به میانه وجود دارند. در وسط بیشترین مخاطب موج میزند و این یعنی بیشترین جذابیت. البته چیزی که گفتم در حد فرضیهای است که با توجه به شواهد موجود به آن رسیدم و اثبات شده نیست. مدیران رسانهها اما مثل آدمهای پوسیده توی دانشگاهها خودشان را اسیر این متغیرها و همبستگیها نمیکنند و سریع رفتند سراغ استفاده مفید. نمایش المانهای جنسی فراوان در رسانههای مختلف شهوت را به خیابانها آورده است. هیچ زمانی مانند امروز انقدر شهوت در اختیار مردم نبوده است.
۳. شکمپرستی: غذا علاوه بر این که چیز لذیذی است جذابیت هم دارد. این میشود که چیزی مانند بفرمائید شام گل میکند. غذا در کانون توجه رسانههاست. غذا مطمئنا مهم است و انسان آن چیزی است که میخورد. اما امروز این اهمیت به محوریت تبدیل شده و انسان امروز غذا را یک امر محوری میداند. نمایش رستورانها و غذاهای شیک و پیک آب از دهان همه آویزان میکند و این میشود که غذا میشود محبوب قلبها.
۴. طمع و مصرفگرایی: اساسا مصرف امر مطلوبی است و کلید توسعه. این مصرف است که اقتصادها را به حرکت در میآورد و همین طور انسانها را. اما چیزی که این روزها رسانهها درست کردند مصرفگرایی است. یک جور طمع وحشتناک و وحشی مصرف کردن. ما عاشق تولید آشغال شدیم. همین طور دیوانهوار مصرف میکنیم و اصلا برای ما مهم نیست که چه بر سر محیط زیستمان میآید. انقدر دیوانه مصرف شدیم که برایمان مهم نیست دور و برمان چه خبر است. رسانهها لذت را از یک امر درونی به یک امر بیرونی تبدیل کردند. ما اکنون زمانی میتوانیم لذت ببریم که مطابق یک سبک زندگی مشخص زندگی کنیم. یک زمانی یک فیلمی بود در مورد سمند خودروی ملی! میگفت رنگ فلان برای موهای فلان! امروز رسانهها میگویند ما برای همه جور سلیقهای چیزی در چنته داریم و این است صنعت فرهنگی رسانهها که پدر همه ما را درآورده.
۵. غرور: این روزها در این شهر که رانندگی میکنم و قدم میزنم حس میکنم در هوای این شهر غرور بیداد میکند. روی گسلهای زلزله به فکر هر چیزی هستیم جز خطری که در کمین است. احساس میکنیم اشرف همه چیز هستیم و رسانهها هم این بادکنک را بیشتر باد میکنند. ما با نمایشهای رسانهها بیشتر و بیشتر حس میکنیم که مالک همه چیز هستیم و بر همه چیز تسلط داریم. همین حس که اگر یک پل در یک نقطه دنیا فرو بریزد ما از آن باخبر میشویم باعث این توهم شده که ما همه چیز را میدانیم. درست است ما میتوانیم اما توانستن ما حدی دارد. رسانهها این حد را کمرنگ کردند و ما را مغرور.
۶. حسادت: چشم و هم چشمی نتیجه طبیعی رسانههاست. رسانهها ابزاری شدند برای سرک کشیدن در زندگی مردم. با رسانهها مدام در حال دنبال کردن دیگران هستیم و میبینیم که فلان هنرمند چه کفشی میپوشد و چه لباسی و چی و چی. این حس کور حسادت انسانها را بیدار میکند. رسانهها تلاش میکنند مردم را به شکلی که میخواهند دربیاورند و برای این بهترین کار تحریک حس حسادت است.
۷. تنبلی: این یکی که گل سرسبد رسانههاست. چه بگوئیم از این نسل هر روز چاقتر شونده. طرحی بود که نشان میداد تلویزیونها مدام لاغرتر و انسانها مدام چاقتر میشوند. داستان همین است!
همه چیزهایی که گفتم خیلی کلی بود و در مورد همه مصداقهای رسانهها هم یک جور و یک شکل نیست. ممکن است برای برخی مانند تلویزیون شدیدتر و برای برخی مثل سینما خفیفتر باشد.
دسته بندی ات برای شهوت لایتچسبک بود. در ضمن اشاره ای هم به منبع هفت گناه میکردی خوب بود ها!
@محمد معماریان
چی بود؟ منبع هم خودم:)