بعضی جملهها از بس که بیاعتبارند و بیاعتماد، و بس که بارها استفاده شدهاند، دیگر آن اثری که باید را ندارند و اگر زمانی در جای درست هم استفاده شوند با این معضل روبرواند که مردم یک پیشزمینه نادرستی از این جملهها دارند. آن وقت هم باید بر آن تصور اشتباه غلبه کرد و هم تلاش کرد تا بگوئیم چه چیزی درست است و چه غلط.
چند سال پیش با پاسمن هلندی از استادان مهندسی شیمی که آمده بود ایران در همایش HSE شریف شرکت کند گفت و گو میکردم. یادم هست پیرمرد از این که دیده بود این همه آدم به این همایش تخصصی آمدهاند تعجب کرده بود و به این نتیجه رسیده بود که موضوع HSE در ایران بسیار مهم و مورد توجه است. پیرمرد نمیدانست که اگر در ایران همایش آبیاری گیاهان دریایی هم بگذارند خیل جمعیت است که از شرکتهای دولتی و نیمچه دولتی و مثلا خصوصی به همایش میریزند تا یک سمیناهاری دور رفقا باشند و خوش بگذارنند و تازه یک مدرکی هم بگیرند که در آینده یک افزایش حقوقی هم بخورند.
همای در ایران برگزار شده و گزارش از آن منتشر. حالا این جملهها را ببینید:
برای اولین بار صورت گرفت (کلا تا الان نه کاری انجام شده بود نه کسی کاری کرده. مبدا زمان را ما مشخص میکنیم)
بزرگترین گردهمایی مدیران ارشد بازاریابی مطوعات (بزگترین؟ کی متر کرده؟ چطوری؟)
برای اولین بار در مطبوعات، فرصتی فراهم شد مدیران ارشد بازرگانی نشریات و بازاریابان جذب آگهی در نشستی تخصصی و صمیمی گردهم آیند و با هم به تبادل نظر بپردازند (از کی به سخنرانی یک طرفه میگویند تبادل نظر!)
برگزاری این همایش با توفیقهایی همراه بود و در پایان سمینار میشد لبخند رضایت را بر چهره تکتک شرکتکنندگان دید (یعنی حتی یک نفر هم راضی نبوده؟)
۳۸۹ نفر از بازاریابان حرفهای و علاقمند (اگر حرفهای بودند چه نیازی به حضور در چنین همایش عمومی داشتند؟ پاچهخواری تا چه حد؟)
در اولین همایش ملی سالانه اصول بازاریابی مدرن آگهی در نشریات، سرفصلهای آموزشی و مباحثی چون مهندسی فروش، شیوههای جدید بازاریابی تلفنی، بازاریابی دیجیتال، تکنیکهای افزایش فروش، ارتباطات موثر، زبان بدن، تکنیکهای نفوذ در دیگران با NLP، بازاریابی شبکهای، فروش و فروشندگی حرفهای، تکنیکهای متقاعد کردن مشتری، تکنیکهای موثر مذاکرات، مدیریت ارتباط با مشتری و … برای شرکتکنندگان تدریس شد. (چند نکته: در همایش تدریس میکنند یا افراد مختلف در بازههای زمانی کوتاه به ارائه یافتههایشان میپردازند؟ به نظر میرسد از هر دری صحبت شده و از هر چیزی مقداری گفته شده! با این سرفصلها میتوان انواع همایشها را برگزار کرد! آیا بازاریابی سرفصلهای مشخصی ندارد؟ آیا اگر زمانی کسانی بخواهند سرفصلهای صحیح بازاریابی مطبوعات را تدریس کنند با مقاومت ناشی از شناخت اشتباه قبلی روبهرو نخواهند شد؟)
آشناسازی فعالان بخش بازرگانی نشریات و رسانهها با تازهترین یافتههای علمی روز (دقیقا با همان سرفصلهای بند قبل!)
شیرین اعتمادی مجری مدیر عامل شایا: بازاریابی در ایران به صورت حرفهای آموزش داده نمیشود. (سال گذشته در جلسه جذب خبرنگاری بودم که سالها بود در روابط عمومی سازمانها پَلاس بود و بزرگترین کار حرفهاش پیاده کردن گزارش سفرهای استانی رئیس جمهور بود. میدانید چه میگفت: میگفت در ایران که ژورنالیسم نداریم! بله! در ایران بازاریابی نداریم. در ایران همایش درست و حسابی نداریم! در ایران به آدمهای صادق اما احتیاج داریم.)
یکی از مشکلهای به وجود آمده در همایش استقبال بالای شرکتکنندگان و متقضیان بود … (الا یا ایهاالساقی ادرکاسا و ناولها … حافظا)
شیوه سخنرانی و نحوه تدریس کامران صحت در طول ساعتهای تدریس هم از دیگر جنبههای خاص این همایش بود … ( ماست من نه تنها ترش نمیباشد که اباعد شناخته شده و ناشناخته بسیاری هم دارد)
حضور ثابت کامران صحت در همایشهای مجری سمینار (شایا) حاکی از درایت و حسن ظن مدیریت شایا در انتخاب چهرههای آموزشی و هنری است که میتواند الگوی مناسبی برای بانوان کارآفرین باشد. (هنری را خوب آمدی. آفرین. بانوان کارآفرین را هم.)
کامران صحت با تاکید بر این که بین تحریریه و بازرگانی نشریات همکاری دوسویه وجود ندارد … (سم ماجرا همین جاست. اتفاقا در ایران همکاری چند سویه وجود دارد. کاش میشد با ساختارهای مناسب هر کسی در جای مناسب خودش بنشیند و نیاز به این همکاریهای دوسویه نباشد. تحریریه مطبوعات حرمت دارند و قرار نیست ابزار دست یک مشت پولپرست عوضی شوند. حالا میفهمم چرا وقتی در دانشکده از رقابت و خصوصیسازی و کسب و کار در رسانهها حرف میزنم دوستانم ناراحت میشوند. مدیریت رسانهها بسیار متفاوت با سازمانهای دیگر است. چیزی که مدرس عزیز درخواست میکنند را نه تنها الان داریم که باید تا دیر نشده جلوی رشد آن را هم بگیریم)
دکتر کامران صحت دارای دکتری DBA و MBA با گرایش بازاریابی از انگلستان: فرهنگ بازاریابی در کشور پائین است. (رضا قربانی هستم. کارشناس ارشد مدیریت رسانه از ایران!)
تازه معیار این حرف بیسرو ته ببینید چه بوده: اگر آگهی بازاریاب بدهید متقاضی کم است اما اگر در آگهی بزنید کارشناس فروش میخواهید بازخورد بیشتری دارد.
بازاریابی در ایران فقط در دو مبحث بانک و بیمه به طور تخصصی کار شده است. (من چیزی نمیگویم دیگر.)
سالانه ۲۰ هزار نفر در سمینارهای من شرکت میکنند اما تازه امسال بازخوردهای همایشهایم را دریافت کردم و تعداد تماسها بعد از برگزاری سمینارها بالا رفته است. این نشان میدهد جامعه ما دارد میآموزد هدفمند، علمی و کاربردی در هر عرصه پیش برود و از بحثهای تئوریک فاصله بگیرد. ( چون مردم به من بازخورد میدهند بنابراین حالا جامعه خوب شده!)
به گزارش خبرنگار ما؛ از دیگر جاذبههای این همایش میتوان به حضور حسین استیری؛ خواننده جوان کشورمان به عنوان چهره هنری شایا اشاره کرد که با اجرای شاد و دلنشین خود با رفع خستگی شرکتکنندگان برای لحظاتی لبخند رضایت را بر چهره آنان نشاند. (عجب جاذبهای؛ آن هم برای یک همایش علمی.)
این نوشته یک نقد بود. قرعه کار هم به نام کسانی افتاد که نقد در مورد آنها شد. وگرنه نه من پدرکشتگی با اینها دارم و نه احتمالا اینها با من. در هر حال این نقد به هر کس که بربخورد مایه تاسف برای آن کس است. آنهایی که من را میشناسند میدانند که همه حرف من در این نقد این است که دقیق حرف بزنیم و با مفاهیم و کلمهها بازی نکنیم. راستی گزارشی هم که از آن نقل قول کردم امروز شنبه در بازارنامه دنیای اقتصاد صفحه ۱۲ و ۱۳ کار شده است.
و در همین راستا:
تهران شهر اخلاق
ایران ام القرای کشورهای اسلامی
ترکیب توصیفی “مشهد مقدس”
رهبر فرزانه
ریییس جمهور مردمی
بصیرت
جریان انحرافی
جریان فتنه
اسکتبار جهانی
صهیونیزم بین الملل
سلام به نظر میاد موقع تایپ عصبانی بودید!!!!!!!!!!!
شما هم خوب می دونید بخش بزرگی از این ادبیات رو خبرنگارا و روزنامه نگارایی باب کردن که دنبال راحتی و رسیدن به جایگاهی بودن و انقدر این کار تکرار شده که اگه کسی بخواد برخلافش عمل کنه انگار جرمه !!!!!!!
ولی حرفمو پس می گیرم الان نبض جامعه و حتی کسانیکه دوس دارن دروغ بشنون یه جور دیگه می زنه
راست و ساده و شفاف و به دور از تعارف و سلام و صلوات نوشتن