از بین همه چیزهایی که میشد انتخاب کنم بروسلی را انتخاب کردم. اما دیگه چه خبر!
جمعه ۴ آذر
فوت جبار باغچهبان
نام این مرد بزرگ را آوردم فقط به خاطر پایداری بر سر چیزی که گمان میکرد درست است. او زمانی تصمیم به یاد دادن حرف زدن به کر و لالها. زمانی که بزرگان قوم او را برحذر میداشتند از این بلاهت. اما او مرد کار بود و ماند و ساخت. آن هم چه ساختنی. بادا ایران ما پر از این مردان و زنان باد.
شنبه
مرگ هرتز، فیزیکدان و ریاضیدان آلمانی. (۱۸۹۴)
نام او در فیزیک بارها و بارها شنیده شده آن هم زمانی که قرار بود طول موجها را اندازه بگیریم. فکر کنید اگر من جای این مرد بزرگ بودم امروز در کتاب هالیدی به جای چند هرتز مینوشتند چند قربانی. همان بهتر که این مرد این مسیر را انتخاب کرده بود و او امروز در کتاب و من لااقل دیروز مشغول خواندن آن کتاب.
یکشنبه
تولد بروسلی (۱۹۴۰)
اسطوره دوره کودکی ما این مرد بود. آن وقتها این مرد و جیغ و داد کردنهایش در فیلم را به فاصله چند دقیقه بعد از پایان فیلم روی برادر و دوست و آشنا پیاده میکردیم. آن وقتها بروسلی را مظهر قدرت میدانستیم. آن وقتها بروسلی بر ذهن و فکر و قلب ما تسلط داشت. آن وقتها در مدرسه تلاش میکردند ما را انسانهایی معنوی بار بیاورند و همیشه تعجب میکردند که چرا در کله ما معنویت فرو نمیشود. آخر ما عشق بروسلی بودیم و بس.
دوشنبه
مرگ انریکو فرمی، فیزیکدان ایتالیایی. (۱۹۵۴)
او را با انرژی هستهای میشناسیم. او پیشرو در چیزی بود که متاسفانه نتیجهاش شد آن افتضاح هیروشیما و ناکازاکی. خودش هم دلش نمیخواست سال ۱۹۴۵ را ببیند.
سهشنبه
صعود ایران به جام جهانی ۱۹۹۸
۱۴ سال پیش، در یکی از عجیبترین روزهای زندگی ما در دهه هفتاد کجا بودید؟ سال ۱۳۷۶ در آن ظهر پائیزی. روزی که مدرسه ما برای بازی تعطیل شده بود. روزی که بازی را از تلویزیون تازه رنگی شده دنبال میکردیم. روزی که خداد عزیزی و استیلی و کریم باقری و علی دایی را بیشتر از هر کس دیگری دوست داشتیم. روزی که رنو بود و پیکان؛ پراید هاچبک هم ماشین خارجی.
امروز و در سال ۱۹۸۲ عملیات طریقالقدس با همکاری مشترک سپاه و ارتش شروع شد.
چهارشنبه
تصویب قانون تاسیس بانک ملی در مجلس (۱۳۰۷)
سرمایه اولیه این بانک ۲ میلیون تومان بود.
عجب روزی است امروز! ببینید چهها داشتیم در این روز:
تولد مارک تواین، خالق شرورترین پسرهای تاریخ: تام سایر و هکلبریفین. هرگز یادم نمیرود روزی را که سوار مینیبوس شدم و از گورابجیر صحرا رفتم رشت، میدان شهرداری و در یکی از کتابفروشیهای رشت تام سایر و هکلبریفین را خریدم. بزرگترین شیطنتام هم این بود که توانسته بودم به تنهایی سوار مینیبوس شوم و بروم رشت. زمانی فکر میکردم رشت شهر خیلی بزرگی است. با داستانهای تام سایر و هکلبریفین که قبلا تلویزیون همه آنها را نشان داده بود فهمیدم که شیطنتهای بزرگتری هست که من ابدا در آنها سررشته نداشتم. باید از مارک تواین به خاطر خلق این شخصیتها که اطراف رودخانه میسیسیپی پلاس بودند تشکر کنم و صلواتی برای آرامش او بفرستم.
آه ببینید امروز دیگر چه داریم؛ تولد وینستون چرچیل (۱۸۷۴)؛ این روباه پیر را همیشه در دوران پیریاش دیدهایم و همیشه او را پیر تصور میکنیم. گویی از مادرش در چنین شکل و شمایلی و با یک پیپ روشن زاده شده است. هرگز تصویر او در کنار روزولت و استالین در تهران را فراموش نمیکنم. میگویند روزی بعد از این که در مجلس بریتانیا صحبت کرد زنی بلند شد و گفت آقای چرچیل! اگر من جای همسر شما بودم فورا از شما طلاق میگرفتم. چرچیل هم بلافاصله گفت و من هم فورا با درخواست شما موافقت میکردم. پیرمرد از این تکهها زیاد داشته است.
امروز و در سال ۱۹۷۹ در روزهایی که انقلاب ایران در جریان بود پینک فلوید آلبوم دیوار را منتشر کرد. این آلبوم یکی از پرطرفدارترین آلبومهای پینک فلوید لااقل در خوابگاه طرشت ۳ شریف بود. یک جورهایی گوش دادن به ترانههای این آلبوم نماد و نشانی بود برای این که ما یاغی هستیم. باور نمیکنید که یاغی بودیم! هرچند هیچ وقت نتوانستم با این گروههای بزرگ ارتباط خوبی برقرار کنم.
امروز و در سال ۱۹۸۲ پرفروشترین آلبوم موسیقی تمام دوران منتشر شد. تریلر اثر مایکل جکسون. هم این آلبوم و هم خود جکسون از موضوعهای مهمی برای مطالعات رسانهای هستند. چرا چنین آلبومی چنین فراگیر میشود. گفته میشود از این آلبوم ۱۱۰ تا ۱۴۰ میلیون نسخه فروخته شده است.