بیخود و بیجهت جشنواره ۳۰ ام هم تمام شد.
خب این فیلم بدی نیست، اما خوب هم نیست. ایدههای خوبی دارد و اجرای جالبی هم دارد. تماشاگر را هم تا انتها با خودش همراه میکند. شوخیهای زشت و زننده را هم لابلای فیلم استفاده کرده و کمتر تماشاگری به این فکر میافتد که این شوخیها مخصوص فیلمهای آب دوق خیاری است. فیلم اگر رنگ اکران ببیند خوب میفروشد. حالا پردهها را به آتش نمیکشد اما فروش خوبی خواهد داشت و شاید سرمایهگذاری کاهانی را برگرداند اما فیلم از جایی آسیب میخورد که اگر حواسمان نباشد و بشود مد سینمای ما ما را راه اشتباهی خواهد برد.
فیلم یک ایراد اساسی دارد و آن این که هیچ پیامی ندارد. پیام با نصحیت و شعار فرق دارد. در ارتباط قرار است پیامی منتقل شود. حتی اگر قرار است بیخود و بیجهت بودن خیلی از دلمشغولیهای ما پیام این فیلم باشد قرار نیست خود پیام بیخود و بیجهت باشد. فیلم ابزاری برای انتقال پیام است.
فیلمنامه: خب این فیلم فیلمنامه بدی ندارد اما فیلمنامه خوبی هم ندارد. روند فیلمنامه خیلی سید فیلدی نیست و همه گرههای فیلم همان ۵ دقیقه آخر است. پایان باز بودن فیلم هم مثل دور شدن از یک جوجه تیغی میماند که کف خیابان چسبیده و له شده و با ماشین مدام از آن دور و دورتر میشویم. این دورتر شدن یک جور رها کردن این هیولاست و هر چقدر که از آن دورتر میشویم به همان اندازه از این هیولا هم دورتر میشویم. چند روز بعد هم چیزی در ذهنمان باقی نمانده است. این همان ایرادی است که کل فیلم را به اثری کممایه تبدیل میکند. بیشتر فیلمهای این روزها ایدههای خوبی دارند که در اجرا نابودشان کردند اما این یکی متاسفانه ایدهای ندارد ولی اجرایی قابل قبول دارد. وقتی پیامی نداشته باشی و فقط و فقط تماشاگر را تا انتها همراه خود نگه داری اتفاقی که برایت میافتد این است که دیگر تو را جدی نمیگیرند. تماشاگران بعد از تماشای فیلم و زمانی که از خلسه موقت بیرون میآیند تازه متوجه میشوند که هیچ خبری نبوده است.
کارگردانی: خب همه بار این فیلم روی دوش کارگردانی آن و همین طور روی تدوین است. ضرباهنگ و ریتم فیلم تند است و خیلی خوب تماشاگر را نگه میدارد. فیلم روند تنی دارد اما این به معنای این نیست که مدام گرههایی به وجود میآید. تقریبا تا آخر فیلم هیچ گرهای نداریم و کل فیلم هم در آن ۵ دقیقه آخر خلاصه شده است. گویی قرار است همه فیلم را ببینیم تا بالاخره شاهد جرئت و جسارت الهه باشیم. همین: بیخود و بیجهت.
بازیگران: خب این بازیگران برگ برنده فیلم هستند و تماشاگران را به سینما خواهند کشید. همه خوباند. همه.
تهیهکننده و سرمایهگذار: خب خود کاهانی است. شاید اگر بخواهیم مسیر حرفهای شدن را طی کنیم باید به روزی برسیم که سرمایهگذار کار خودش را بکند، تهیهکننده هم کار خودش را و کارگردان هم کار خودش را.
میفروشد: بله اگر اکران شود.
سیمرغ: بازیهای و کارگردانی و تدوین.