بزرگی به بزرگی دیگر میرسد و از او تقاضای نصیحت و موعظه میکند.
میفرماید: مرنج و مرنجان.
میفرماید: مرنجان را میفهمیم و میتوانیم کاری کنیم که مردم از ما رنجش و آزرده خاطر نشوند، ولی درمورد مرنج، این کار خیلی مشکل است، چطور میشود وقتی کسی که اهانت کرد، یا اسباب ناراحتی به وجود آورد، انسان خود را کنترل کند و ناراحت نشود، به طوری که هم ناراحتی را بروز ندهد و هم خودش را نرنجاند؟
فرمود: اگر انسان همواره خودش را کسی نداند، هیچ وقت رنجش پیدا نمیکند.
همچنین از او نقل شده که فرمودند:”خلاصه و لبّ اخلاق در دو کلمه است: مرنج و مرنجان”
از مردمک دیده بباید آموخت
دیدن همه کس را و ندیدن خود را
ازخودراضی نباشیم، فکر نکنیم به جایی رسیدهایم و دیگران را پستتر از خودمان بدانیم. همین!