در دو مطلب قبلی سری مطالب مدیریت و کسب و کار به زبان ساده در مورد تفکر استراتژیک صحبت کرده بودم. در یک مطلب هم در مود هدفگذاری صحبت کردم. اما پیش از آن و در این متن میخواهم در مورد تفاوت دو مفهوم بگویم: تفکر استراتژیک و مدیریت استراتژیک. در دو متن قبلی (اینجا و اینجا) در مورد تفکر استراتژیک صحبت کردیم نه مدیریت استراتژیک. هر چند که این مفاهیم در ارتباط نزدیک با یکدیگر هستند اما با هم تفاوت اساسی دارند. مدیریت استراتژیک حوزه وسیعی از مطالعات مدیریت و کسب و کار است. سوال اساسی در این حوزه این است که کسب و کارها برای موفقیت در رقابت نفسگیر چه باید بکنند.
دکتر کریس پترسون استاد دانشگاه ایالتی میشیگان مدیریت استراتژیک را این گونه تعریف میکند: پیادهسازی هنرمندانه نقشه بازی یک سازمان برای ۳ منظور: ایجاد ارزش برای مشتری، به دست آوردن مزیت رقابتی پایدار و رسیدن به اهداف کارایی.
او با الهام از آموزههای پیتر دراکر تفاوت مدیریت عملیاتی و مدیریت استراتژیک را چنین بیان میکند:
پرسش مدیریت عملیاتی: آیا ما کارها را درست انجام میدهیم.
پرسش مدیریت استراتژیک: آیا ما کارهای درست را انجام میدهیم.
از این نظر تفکر استراتژیک یعنی این که از خودمان بپرسیم که آیا در بخش، اداره، واحد، معاونت، دپارتمان یا هر چیز دیگری از سازمان، و در خود سازمان به طور کلی در حال انجام کارهای درست هستیم؟
متفکر استراتژیک با داشتن طرح مشخص از بین تمام تصمیمهای ممکن آن تصمیمی را که در راستای اهداف استراتژیک است انتخاب میکند. همچنین متفکر استراتژیک به تغییرات محیطی هم حساس است. دکتر پترسون برای این که نشان دهد تفکر استراتژیک چیست آن را با ۶p نشان میدهد: طرح (plan) میخواهید چه کار بکنید؟ اقدام (ploy) برای پیروزی در رقابت میخواهید چه بکنید؟ الگو (pattern) تبدیل موفقیت به یک روند ثابت موقعیت (Position) ایجاد و نشستن در یک موقعیت خاص در بازار هدف (purpose) همنوایی همه سازمان با هم حرکت (push) اهدافی که سازمان را به پیش میرانند.
یک کتاب تفکر استراتژیک رایگان را از اینجا دانلود کنید.