۱. مظلومنمایی در کشور ما همیشه مشتری دارد. ما کشوری هستیم که اسطورهمان امام حسین (ع) است و سالها به اشتباه او را مظلوم عالم خواندهایم در حالی که این قهرمان واقعی با شجاعت تمام حقاش را گرفت و هیچ گاه مظلوم نبود. دین ما همان قدر مظلوم را مقصر میداند که ظالم را. بنابراین نه ظلم کردن هنر است نه مورد ظلم واقع شدن.
۲. بسیاری در این کشور تلاش میکنند خود را مظلوم نشان دهند. این چنین است که میتوانند در دل مردم برای خود جایی باز کنند. اما همین به ظاهر مظلومان از هیچ فرصتی برای ظلم کردن نمیگذرند. مهم این است که ظاهرالصلاح باشی. کسی که از پشت صحنه خبر ندارد!
۳. ما در کشوری زندگی میکنیم که بسیاری ندانستن قوانین و قواعد و فرایندها را به پای اشتباه بودن آنها میریزند. کسانی الفبای صنعت را نمیشناسند، اما ادعا میکنند که این صنعت باید چنین شود و چنان. ادعاهای فراوان دارند بدون آن که محدوده خود را بشناسند.
۴. بدترین چیزی که در این کشور دیدم ظاهرنماییهایی دهشتناک است. در ظاهر خود را مدافع حقوق زنان نشان میدهند و در اندرونی آن کار دیگر به زور میکنند. در ظاهر خود را شبفته و شیدای فلان استاد و مرشد نشان میدهند و در باطن از گفتن هیچ ناصوابی در حق او خودداری نمیکنند. در ظاهر خود را دموکراسیخواهانی نشان میدهند که آدم گمان میکند انتهای جاده دموکراسی نشستهاند، ولی در اولین فرصتی که به کمک زر و زور و تزویر به مقام و منصبی میرسند آن میکنند که دیدی و میبینی.
۵. ماجراهای دنبالهدار سینماییها و پخش شدن و پخش نشدن فیلمهایشان هنوز ادامه دارد. تا امروز چیز خاصی نگفتم، چون ماجرا پیچیده است و تحلیلهای دقیق این روزها خریداری ندارد و همگان شاهد دعوایی نافرجام هستند. اما آن چه که باعث شد این متن را بنویسم نامه اخیر چند فیلمسازی بود که گویا حوزه هنری فیلمهای آنها را در سینماهایش پخش نمیکند. چند طرف دعوا دارند با هم جر و بحث میکنند و به هم بد و بیراه میگویند. اما نامه اخیر این چند سینماگر از جنس دیگری بود. آنها به سینماگرانی که با حوزه کار میکنند تاخته بودند و آنان را نان به نرخ روز خورانی نامیده بودند که اکنون در حال همکاری با حوزه هستند. این حرکت را از این سینماگران بعید میدانستم. حتی هنوز هم گمان میکنم در شرایط مناسبی این نامه را ننوشتند. آیا صحیح است که اگر ما با کسی دعوا داریم دنیا را به دو قسمت تبدیل کنیم. یا آنهایی که با ما هستند یا آنهایی که بر ما هستند؟ و کسانی که با دشمنان ما هستند بر ما هستند که اگر با ما بودند باید دشمن دشمن ما میبوند؟ در این ماجرا طرف هیچ کدام را نمیگیرم. نه حوزه را که دارد روی ارزشهایش پافشاری میکند. نه سازمان سینمایی را که میخواهد محدوده قدرت خود را بیشتر کند. نه وزارت ارشاد را که منفعلانه عمل میکند. نه سینماگران را.
ولی آیا این درست است که ما برای دیگران تعیین تکلیف کنیم؟ مگر این سینماگران به همین موضوع اعتراض ندارند؟ پس چرا خودشان هم همین کار را میکنند. چه شد آن همه ادعا؟
آزادی همان قدر که یک حق است یک مسئولیت هم هست.