این روزها به مناسبت شهادت آوینی برنامههای متعددی برگزار میشود و یادداشتهای گوناگونی نوشته میشود. قاطبه این یادداشتها یک چیز بیان میکنند: بنشینید سرجایتان و حرف نزنید! درباره آوینی فقط ما میتوانیم حرف بزنیم!
متاسفانه این روال معمول ما در برخورد با کسانی است که میتوانیم به آنها اتکا کنیم. اگر در سی و چند سال گذشته سه نفر باشند که رسانه را در بستر محیط ایران درست فهمیده باشند، یکی از آن سه نفر حتما سید مرتضی آوینی است. با این همه او در زمانی که زنده بود و کار میکرد ناشناخته بود. بسیاری او را در حد صدای روایت فتح میشناختند و به دلیل تیتراژ نداشتن این مجموعه اکثر کسانی که حتی ممکن بود این صدا توجهشان را جلب کند، خبر از این نداشتند که صاحب همین صدا کارگردان و نویسنده و تدوینگر روایت فتح است.
در زمان زنده بودن آوینی او مورد توجه نبود. هر چند که بسیاری این روزها حاضرند شهادت دهند که آوینی در زمان حیات خود چقدر منشا اثر بود. آوینی مورد عجیبی است. او را باید به دو دوره تقسیم کرد. دوره قبل از شهادت و دوره بعد از شهادت. او قبل از شهادت خود و در سالها آخر مورد نقد جدی بسیاری از جمله روزنامه کیهان قرار گرفته بود. او مورد انتقاد دو گروه بود: بچه حزبالهیها و بچه روشنفکرها. روشنفکرها او را میزدند چون آوینی به وابستگی بی چون و چرای آنها به دستاوردهای فرهنگ و هنر غربی و دوری از مردمشان میتاخت. حزباللهیها هم او را میزدند چون شبیه تیپ ایدهآلهای آنها نبود. اما آوینی پس از شهادت مورد عجیبتریاست. بسیاری گفتهاند که تازه بعد از شهادت آوینی او را شناختهاند. حتی کسانی هم بودند که او را میشناختند اما گفتهاند که بعد از شهادت او او را دوباره شناختهاند.
آوینی جزو معدود کسانی است که به رسانه در بستر و محیط ایران فکر کرده است. او فقط یک مستندساز نبوده است. بلکه مهمتر از آن کسی بوده که با آزاداندیشی با این دنیا مواجه شده است. او دریافتهایش را در ماهنامه سوره منتشر میکرد. یکی از بلبشوهای شکل گرفته حول آوینی انتشار متنهای پراکنده او تحت عنوان کتابهای مختلف در انتشارات متفاوت است. برای او برنامههای متفاوت برگزار میشود و آدمهای گوناگون درباره او حرف میزنند و او را از خوشان میدانند. شاید برای یک متفکر مرده چیزی بدتر از این نباشد که زندهها او را مصادره به مطلوب کنند. متاسفانه این بلایی است که بر سر آوینی میآوریم و هر کسی خود را محقتر از دیگری میداند.
آوینی اگر یک متفکر است پس هر کسی حق دارد درباره او حرف بزند. حتی کسانی که در زمان حیات او با او مشکل داشتند. هر کسی حق دارد درباره آوینی حرف بزند ولو این که یک مقاله از او خوانده باشد.
کاش به جای دعوایهای زرگری او و مسیرش را میشناختیم و مسیری را میفتیم که او تمام نکرد و با شهادتش ناقص و ناتمام رها شد. آوینی سوالهای پرسید که پاسخ مناسب آنها تولید نشده است. کاش آوینی را ماورایی نکنیم و بلایی بر سر او نیاوریم که نشود درباره او حرف زد.