این روزها خبری در رسانههای مختلف شروع به چرخیدن کاتورهای کرده است مبنی بر زیانده بودن موسسه همشهری. کاری به این ندارم که موسسه همشهری منتسب به شهرداری است و شهردار هم که قالیباف است، بنابراین برخی همشهری را «مال قالیباف» میدانند. به هیچ وجه هم قصد دفاع از موسسه همشهری را ندارم؛ اما این حقیقت را قبول دارم که همشهری جزو معدود موسسههای رسانهای (و نه فقط مطبوعاتی) در ایران است که حداقل پتانسیلهای لازم برای این که موضوع چهار تا کار تحقیقاتی رسانهای بومی شود را دارد و با رشد شدن چنین موسسههایی لازم نیست دانشجوهای ما این چنین شیفته رسانههای غیرایرانی باشند. یکی از رویاهای من وجود مجموعهای رسانهای مانند بیبیسی در ایران است. مجموعهای با ساختاری قوی که در کنار بدنه نظام و دولت بایستد. موسسهای که در هیچ زمانی نه پاچهخوار باشد و نه پاچهگیر. بلکه به دنبال انجام کار حرفهای برود و مردم هم به این مجموعه اعتماد کنند. صدا و سیمای ما روی کاغذ از پتانسیلهای فراوانی برای تبدیل شدن به چنین ایدهای برخوردار بوده که متاسفانه همه آن فرصتها دود شده و به هوا رفته است. شاید تنها جایی که نیمبند بشود عنوان موسسه و مجموعه رسانهای را به آن اطلاق کرد همین موسسه همشهری است که اکنون مورد تهاجم قرار گرفته است. کسانی که به بهانه انتخابات پیش رو و با دلایل سیاسی شروع به تخریب همشهری کردهاند که حسابشان جداست. اما کسانی هستند که نادانسته شروع به تخریب این مجموعه کردهاند.
مطلبی در رجا منتشر شده بود که نویسنده اصرار داشت اثبات کند موسسه همشهری زیانده است. اوج استدلال نویسنده هم این کشف بزرگش بود که گروه مجلات همشهری در سالهای ۸۹ و ۹۰ نزدیک به ۱۶ میلیارد تومان ضرر کرده است. نویسنده بدون توجه به رابطه گروه مجلات همشهری و موسسه همشهری به این نتیجه عجیب و غریب رسیده است که پس موسسه همشهری زیانده است. به همین دلیل چند نکته کوچک را باید بیان کنم:
۱. در تمام دنیا موسسههای بزرگ رسانهای وجود دارند که به صورت هولدینگ (یا همان مادر تخصصی) عمل میکنند و موسسههای فراوانی را زیر پر و بال خود دارند. شرکتهایی که در زیرمجموعه هولدینگ عمل میکنند، لزوما همهشان سودده نیستند. این شرکتها در مرحلههای مختلف طول عمر خود قرار دارند. برخی استارتآپ هستند. برخی زیان ده هستند اما فعالیت آنها برای کل مجموعه مهم است. برخی سودده هستند و حتی ممکن است خیلی باعث افتخار مجموعه هم نشوند. به طور کلی شرکتهای هولدینگ سبدی از شرکتها دارند. مقایسه زیانده و سودده بودن این شرکتها با یکدیگر کار درستی نیست. چون هر شرکت را باید با مشابه خودش و درصنعت خودش مقایسه کرد.
۲. در هولدینگ آن چیزی که حرف اول و آخر را میزند ترازنامه است. اگر ترازنامهها نشان از ضررده بودن یک موسسه باشند، بنابراین هیئت مدیره به نمایندگی از طرف صاحبان سهام در مورد ادامه فعالیت موسسههای ضررده تصمیم میگیرند. به عنوان نمونه میشود به ماجرای گوگل ریدر اشاره کرد. با کمی سهلگیری، نسبت این محصول به شرکت گوگل مانند نسبت یک شرکت زیرمجموعه به هولدینگ است. گوگل این شرکت را تعطیل کرد چون سودده نبود. اما در کار رسانهای یک چیز دیگر هم مهم است: تاثیرگذاری. گوگل ریدر آن قدر که صاحبان سهام گوگل انتظار داشتند اثربخش هم نبود. بنابراین تصمیم به توقف فعالیت گرفته شد. در مورد گروه مجلات همشهری هم چنین است. مطمئنا سودده بودن و تاثیرگذاری باید همزمان مورد بررسی قرار بگیرند. اما یک نکته دیگر هم وجود دارد.
۳. گروه مجلات همشهری در برابر موسسه همشهری مانند یک کودک میماند. در مدیریت و اقتصاد مفهومی وجود دارد به نام نقطه سربهسری. در زمان راهاندازی یک کسب و کار یکی از اولین مواردی که باید روشن شود این است که یک فعالیت چه زمانی به نقطه سربهسری میرسد. این نقطه زمانی است که درآمدهای حاصل از فعالیت با هزینههای انجام شده برابر میشود. یعنی نقطهای که به اصطلاح همه چیز یر به یر میشوند. نه سودی حاصل شده و نه زیانی. نتیجتا تا آن تاریخ آن فعالیت زیانده بوده است. زمان رسیدن به نقطه سر به سری در فعالیتهای گوناگون متفاوت است. اما معمولا یک فعالیت درست و حسابی ظرف ۲ تا ۵ سال باید به نقطه سر به سری برسد. به عنوان نمونه یوتیوب یا حتی فیسبوک تا سالها زیانده بودند. یا به عنوان نمونه همین موسسه همشهری. درک این مسئله که چرا باید زمان بگذرد تا یک فعالیت سودده شود هم چندان پیچیده نیست. چون درآمدها اندک اندک حاصل میشود، اما برای راهاندازی، هزینه بسیاری بالایی مورد نیاز است.
۴. خطری که گروه مجلات همشهری را تهدید میکند عدم توجه جدی به مدلهای کسب و کار نشریههایش است. همیشه بین بچههای هنری و فرهنگی و مدیران هنری و فرهنگی این اختلاف وجود دارد. به علت به هم ریختگی ساختارهای اقتصادی، فعالیتهای رسانهای و هنری در ایران بین دو قطب چپ و راست در نوسان دائم است. برخی مدام از سوبسید و حمایت صحبت میکنند و برخی هم مدام میگویند که یک اثر هنری و رسانهای باید پول خودش را در بیاورد. از همه خندهدارتر کسانی هستند که از تریبون رسانههای سوبسیدی استفاده میکنند و از حذف سوبسید میگویند. واقعیت این است که ماجرای رسانهداری در ایران پیچیده است. به علت این که هنوز نتوانستهایم سودده بودن و تاثیرگذاری را درست اندازهگیری کنیم هنوز در تشخیصها قوی نیستیم و همه چیز آرام جلو میرود.
۵. نکته مهم این است که بحثهای اقتصادی و مدیریتی مانند بحثهای سیاسی نیست. در بحثهای سیاسی اگر شما بدون استدلال و دلیل و منطق و مدرک صحبت کنید شاید چندان عجیب نباشد. اما در بحثهای اقتصادی و مدیریتی سره از ناسره خیلی زود معلوم میشود. پس بنابراین باید دو کار کرد. یکی افزایش دانش و اطلاعات و توانایی و مهارت در این زمینهها و دیگری تدبیر و تفکر بیشتر هنگام ورود به این مباحث است. بحثهای اقتصادی با بگیر و ببند حل نمیشود و به پیچیده شدن همه چیز منجر میشود.
پ.ن. مطمئنا انتقاداتی به نحوه مدیریت گروه مجلات همشهری وارد است. اما در این یادداشت قصد بررسی این مجموعه را نداشتم و صرفا میخواستم یادآوری کنم که نظر دادن راجع به سودده بودن و نبودن یک مجموعه رسانهای مانند یادداشت نوشتن درباره یک فیلم نیست که خوشم میآید و خوشم نمیآید.
والبته راجع به یک فیلم هم نمی شود اگر خوشمان آمد یا نیامد نتیجه را تعمیم دهیم؛ چرا که سینما نیز به عنوان یک رسانه دارای دو بعد است و قطعاً هم باید سودده باشد و هم تاثیرگذار و چگونگی تشخیص اینکه یک فیلم تاثیرگذار بوده است یا نه نیز باید با همان دقت نظری بررسی شود که یک موسسه و یا شرکت بزرگ بررسی می شود.
نقد و بررسی در هر مقامی و در هر موضوعی با شکل علمی و سازنده خود می تواند راهگشا باشد.آنچنانکه در این نوشته شما نیز تحلیل منطقی نسبت به موضوع، مخاطب را مجاب کرده و برای او “سوال صحیح “ایجاد می کند.در اتفاقات چند سال اخیر سینما بسیاری افراد صاحب نظر شده اند، همه نظر می دهند، نسخه می پیچیند و آشفتگی رسانه ای و محتوایی محسوسی را بر عالم سینما حاکم کرده اند….
قضاوت درباره رسانهها سخت است. در واقع کار رسانههای نوعی قضاوت است. قضاوت درباره قضاوت سخت است و مشکل