از تراکنش تا عصر تراکنش
تراکنش نام نشریهای داخلی بود که سالها پیش در توسن منتشر میشد؛ تقریباً ۱۰ سال پیش. سالهای ۸۵ تا ۹۰ دوره عجیبی بود.
دو دهه قبلتر بانک مرکزی به این فکر افتاده بود که از فناوری استفاده کند؛ بانکها بهصورت سنتی عمل میکردند. دهه هفتاد برای دومین بار عابربانک وارد صنعت بانکداری ایران شده بود. بار اول اوایل دهه پنجاه بود که عابربانک وارد ایران شد اما فراگیر نشد. بانکها بهمرور داشتند با دنیای بیرون ارتباط میگرفتند و میدیدند که چه تغییراتی در حال رخ دادن است. آن روزها مانند امروز نبود که به کمک وب دسترسی به هر چیزی در هر نقطهٔ دنیا سهل و آسان باشد. برخی در بانکهای کشور شروع کرده بودند به جستجو در دنیا که ببینند چه خبر است. بانک مرکزی در اوایل دهه هفتاد تحت مدیریت مرحوم نوربخش بود. همان زمان دکتر الهی در بانک مرکزی تیمی را دور خودش جمع کرده بود که بتوانند راهی پیدا کنند که بانکهای ایرانی از «کوربنک» استفاده کنند. نتیجه فعالیتهای آنها شد استفاده از یک «کوربنک» خارجی. شرکتی هم درست شد برای این کار که بعداً بزرگترین شرکت دولتی فناوری بانکی ایران شد. در تیم دکتر الهی همان زمان فردی بود که بعداً علیه استاد خود شورید؛ آن فرد کسی نبود جز سید ولیاله فاطمی اردکانی. فاطمی سال ۷۸ از تیم الهی جدا شد و شرکت توسن را با چند نفر از دوستان دانشگاهیاش راه انداخت.
گفتم سالهای ۸۵ تا ۹۰ سالهای عجیبی بود. آن زمان فناپ تازه درستشده بود. خدمات حاکم بلامنازع فناوری بانکی ایران بود و شرکت توسن تلاش میکرد نشان دهد بخش خصوصی میتواند درزمینهٔ فناوریهای بانکی حرفی برای گفتن داشته باشد. آن زمان هنوز مانند امروز بحثهای مرتبط با فناوریهای بانکی اینهمه به میان مردم نیامده بود. هنوز کاربرد فناوری در بانکها محدود بود. همین سالها بود که برخی به علت واریز یارانهها برای اولین بار از کارتهای بانکی استفاده کردند. آن زمان بانکها سعی داشتند بگویند که مردم بهجای برداشتن پول نقد از عابر بانکها میتوانند از طریق دستگاههای کارتخوان خرید کنند. بهمرور تراکنشها افزایش یافت. همینطور که تراکنشها افزایش مییافت مشکلات هم بیشتر و بیشتر میشد. ماجراهای تقلب ابعاد گستردهای پیدا میکرد. کاتالیزور شکلگیری شاپرک هم یکی از همین ماجراهای تقلب در اوایل دهه ۹۰ بود.
نیمه دوم دهه ۸۰ در شرکت توسن نشریهای منتشر میشد که نامش بود تراکنش. من سردبیر آن نشریه بودم. آن زمان تازه گروه مجلات همشهری همشکل گرفته بود و وقت زیادی را در آن محیط صرف میکردم. همزمان سردبیر روزنامه دانشگاه شریف بودم و در گروه مجلات همشهری هم بودم. تازه هم ازدواجکرده بودم و پول لازم! خدا حفظ کند احسان لطفی را، هر جا که هست. احسان لطفی که این روزها در همشهری داستان و ۲۴ حضور مؤثری دارد، یک پیامک به من داد که «یکجایی برای نشریهای یک نفری را میخواهند. میروی؟» من که دانشجویی بیپول بودم و با مطبوعات هم پول درنمیآمد بدم نیامد که بروم جایی یک نشریه داخلی دربیاوریم و یک پولی، که با آن زندگی را سروسامان دهم.
آن نشریه قرار نبود مسیر کار حرفهای من را تغییر دهد؛ ولی این کار را کرد. مهمترین فردی که در این مدت بر من تأثیر گذاشت شخص سید ولیاله فاطمی اردکانی بود. کسانی که فاطمی را میشناسند او را مرد بزرگی میدانند. فاطمی مرد بزرگی است. انقدر بزرگ که وقتی کنار او هستی ممکن است بزرگی او را درک نکنی. برای درک فاطمی باید کمی از او فاصله بگیری.
بعدازآن چند سال بهمرور به این فکر افتادم که آنچه در آن سالها یاد گرفتم را ببرم در محیطهای رسانهای. این مسیر نتیجهاش شد راه پرداخت. در راه پرداخت خیلی چیزها یاد گرفتم. وبسایت راه پرداخت نتیجهاش شد شبکه راه پرداخت و عصر تراکنش ادامه منطقی همینمسیر است.
تیر ماه امسال بالاخره بعد از حدود ۶ ماه سرگردانی ذهنی ماهنامه عصر تراکنش را منتشر کردیم و زیرش نوشتهایم ماهنامه تخصصی فینتک ایران. یادم هست اولین مطلبی که سال پیش در هفتهنامه شنبه نوشتم درباره کتاب فینتک بود که «حالا فینتکبازها هم کتاب مقدس دارند». حالا میتوانیم بگوییم فینتک بازها یک ماهنامه به زبان فارسی هم دارند. در این سالها اتفاقهای خوبی افتاده است و امیدوارم در ادامه این مسیر هم اتفاقهای بهتری بیفتد.