بهجای تبریک سال نو / آمریکا چه دارد که ما نداریم؟
متنی به مناسبت شروع سال نو و در اولین روزهای سال ۹۸ چرا باید با واژه «آمریکا» شروع شود؟ با وجود همه حساسیتهایی که در ایران نسبت به آمریکا وجود دارد چه چیزی باعث میشود کسی در اولین متن سال نوی ایران از آمریکا بگوید؟ چون آمریکا چیزی دارد که ما فعلا نداریم. این درست است که بسیاری از چیزهای آمریکا را دوست دارم؛ ولی خلاف تصور برخی، من و امثال من، شیفته کازینوها، بارها، زرقوبرق خیابانهای شهرهای بزرگ، جنگافروزی و خوشگذرانی به سبک آمریکایی نیستیم. آمریکا چیزی دارد که نه اروپا دارد، نه ژاپن و نه باقی تمدنهای زنده امروز. میدانید آمریکا چه دارد که ما نداریم؟ پاسخ را در یکی از نوشتهها نسیم طالب جستوجو کنیم.
ویکیپدیا میگوید نسیم نقولا نجیب طالب نویسنده، دانشور، آماردان و تحلیلگر ریسک لبنانی-آمریکایی است که آثارش بر مسائل تصادفی بودن و احتمال و عدم قطعیت متمرکز است. کتاب قوی سیاه او که در سال ۲۰۰۷ منتشر شده، در ارزیابی ساندی تایمز بهعنوان یکی از ۱۲ کتاب اثرگذار بعد از جنگ جهانی دوم توصیف شده است.
طالب لبنانی است. او در کتاب قوی سیاه مینویسد دلیل اینکه بیدرنگ در آمریکا خودش را در وطن حس کرده این بوده که فرهنگ آمریکایی، فرایند شکست را ترغیب میکند؛ خلاف فرهنگ اروپا و آسیا که در آنها شکست با ننگ و سرافکندگی روبهرو میشود. طالب مینویسد تخصص آمریکا در این است که ریسکهای کوچک را بهجای دیگر کشورها میپذیرد؛ و دلیل سهم بیتناسب این کشور در نوآوری نیز همین ریسکپذیری است. در آنجا همینکه فکری یا کالایی پدید آمد بعدها تکمیل میشود.
طالب وضعیت بسیاری از مردم را شبیه کسانی میداند که پیشاپیش یک غلتک غولپیکر در حال حرکت، سکههای یک سنتی جمع میکنند. مردم از شکست شرمزده میشوند و ازاینرو راهبردی پیش میگیرند که کمابیش پایدار ولی حاوی ریسک بزرگ شکست است!
در فرهنگ ژاپنی که با تصادفی بودن (randomness) سازگاری چندانی ندارد و آمادگی چندانی هم ندارد که بپذیرد دستاورد بد ممکن است برخاسته از بخت و تصادف باشد، شکست میتواند اعتبار کسی را بهشدت مخدوش کند. مردم از ناپایداری بیزارند و ازاینرو با اتخاذ راهبردهای نادرست به پریشانی میافتند، چندانکه گاه پس از شکستهای بزرگ کار به خودکشی میانجامد.
طالب پاسخ پرسش ابتدای این متن را بهخوبی بیان کرده است. او هم مانند بسیاری از متفکرین امروز جهان از دبی و لاسوگاس بیزار است، ولی شیفته آمریکای امروز است. آنچه آمریکای امروز را جذاب میکند پذیرش شکست است؛ چیزی که بیشتر از هر چیز دیگری در سال ۹۸ به آن احتیاج داریم. شکست نقطه پایان نیست؛ اگر در حلقه یادگیری و انجام افتاده باشیم، شکست بخشی از مسیر است. قطعا در حال تشویق شکست خوردن نیستم، دارم از این میگویم که خیلی چیزها از اراده ما بیرون است و تلاش برای تغییر برخی چیزها صرفا تلف کردن زمان و انرژی است. پس چه باید کرد؟
نسیم طالب در فصل سیزدهم کتاب قوی سیاه و در بحثی درباره پیشبینی دو پند میدهد؛ یکی بسیار کوتاه برای موضوعات کوچک و دیگری مفصلتر برای تصمیمات بزرگ و مهم.
پند کوتاه این است: انسان باشیم! با اینکه او در تمام کتاب پیشبینی را نکوهش میکند اینجا میگوید از پیشگویی خودداری نکنیم. طالب میگوید من کسی را ترغیب نمیکنم دست از نادانی بردارد؛ ولی باید در جای درست نادان باشیم. چیزی که باید از آن بپرهیزیم وابستگی نا لازم به پیشبینیهای زیانآور بزرگ است. در موضوعات کوچک نادانی کنید، در موضوعات بزرگ نه. به پیشگویان اقتصادی و اجتماعی گوش ندهید ولی در رفتن به گردش حتماً برای خودتان پیشبینی کنید. یاد بگیرید باورها را نه برحسب میزان باورپذیری آنها بلکه برحسب آسیبهایی که ممکن است به بار بیاورند دستهبندی کنید. خلاصه اینکه آمادهباشید! پیشبینی کوتهفکرانه اثری تسکیندهنده یا درمانگر دارد. در برابر اثر تخدیر کننده اعداد جادویی هوشیار باشید. برای تمام پیامدهای مربوط آمادگی پیدا کنید. طالب این را «بیشینهسازی خوشبیاری در پیرامون خود» مینامد؛ ترجیح من البته «قاعده تصادف» است. تصور میکنم اتفاقهای خوب و بد بهصورت تصادفی رخ میدهند، منتها برای کسی که خودش را در معرض اتفاقهای خوب یا بد گذاشته است.
داستان آپِلِس نقاش در این رابطه آموزنده است. میگویند او موفق به ترسیم کف دهان اسبی که نقاشی کرده بوده نمیشد؛ این میشود که از کوره در میرود و قلممو را بهسوی بوم پرت میکند. در این لحظه و در اثر تصادف کف موردنظر شکل میگیرد. شاید باور نکنید ولی بسیاری از مهمترین کشفیات تاریخ تصادفی کشف شدهاند؛ ماجرای کشف پنیسیلین و ترکیب بنزن دو نمونه جالب هستند که پیشنهاد میکنم در وب جستوجو کنید و درباره آنها بخوانید.
به نظرم کاملا روشن شده است که کدام بخش از فرهنگ آمریکا است که ما را شیفته آمریکا میکند؛ و آرزو دارم این تکه از فرهنگ آمریکایی را یاد بگیریم؛ در این لحظه مانند کسی هستم که در حال ریختن ماست در دریا است که دوغ درست کند؛ نمیشود ولی اگر بشود چه شود!
طالب در بخشی از همین فصل کتاب و برای سرمایهگذاری راهبرد ترازو را معرفی میکند. او میگوید ۸۵ تا ۹۰ درصد سرمایهتان را در ریسکهای ملایم سرمایهگذاری کنید و ۱۰ تا ۱۵ درصد را در جاهای پرریسک با نرخ بازگشت بسیار بالا؛ بنابراین در پاسخ به این سوال که سال ۹۸ چه باید کرد؟ میتوان گفت «به خودمان و دیگران اجازه اشتباه بدهیم و راهبرد ترازو را در زندگی شخصی و کاریمان به کار بگیریم.»
اگر این موارد برایتان جالب بود پند دوم را هم در خود کتاب بخوانید. خود من هم امسال باید بیشتر درباره فریدریش هایک، کارل پوپر، هانری پوانکاره، میشل دو مونتین، بنوا ماندلبرو و فردریک باستیا بخوانم؛ کسانی که بر نسیم طالب اثر گذاشتهاند.
اما بگذارید پایانبخش این یادداشت یکی از بهترین سخنرانیهای انگیزشی باشد که شنیدهام. آنها که سریال بازی تاجوتخت را دیدهاند احتمالاً مانند من شیفته پیتر هایدن دینکلیج باشند. او که در سال ۲۰۱۱ او برای بازی در همین سریال موفق به دریافت جایزهامی و گلدن گلوب و در سال ۲۰۱۵ موفق به دریافت جایزهامی شد؛ مسیر سختی را در زندگیاش طی کرده است. او برای بودن در جایگاهی که امروز هست از مسیر سختی آمده و در سالهای دور بسیار نخواستنی بوده است. اگر تا اینجا را تحمل کردید پیشنهاد میکنم ۱۰ دقیقه دیگر زمان بگذارید و صحبتهای او را هم بشنوید.
پیتر میگوید به دنبال لحظههای سرنوشتساز نباشید؛ آنها هرگز نمیآیند. بچههای لین استارتآپ خوب میدانند که راه درست چیست؛ انجام دهید؛ اندازه بگیرید؛ یاد بگیرید! دوباره و دوباره این چرخه را تکرار کنید.
پ.ن. این نوشته را تقدیم میکنم به شهید متوسلیان و شهید وزوایی و آن لحظهای که متوسلیان دست وزوایی را میگیرد و در پیش سربازها از او دلجویی میکند؛ بابت اشتباهی که مرتکب شده است. به احترام همه آنهایی که اشتباه میکنند ولی اشتباهشان را قبول میکنند و لجبازی نمیکنند کلاه از سر بر میدارم و سال نو را به همه آنها تبریک میگویم؛ به شما هم که این نوشته را تا اینجا تحمل کردید سال نو را تبریک میگویم و بهترینها را برای سال جدید برای شما آرزو دارم و مطمئن هستم که اگر بخواهیم میتوانیم سال ۹۸ را سال فتح قلههای موفقیت بسازیم.
سال ۹۸ را شمایی خواهی ساخت که اشتباه را بخشی از انسان بودن خودتان میدانید.
عالی بود ، استفاده کردم
من با نکات گفته شده موافقم و خودم هم یکی دو سالیه (به خصوص از وقتی که مطالعاتم در زمینه مدیریت شروع شد)، این نکات رو کم و بیش توی زندگیم در نظر میگیرم و به خصوص سعی میکنم در بخشی از تصمیماتم ریسک بالا داشته باشم و از شکست نترسم.
اما نکته در ساختار داشتنِ فرایند شکست در آمریکاست و باید به این نکته تاکید بشه که شکستی ارزشمنده که درش نوآوریِ منطقی بوده باشه و حالا هم با این شکست، ضعف ها و دلایل مشخص بشن و سری بعدی، با برطرف شدن اونها، شکست به دلیل موضوعات جدید باشه و این چرخه ی “یادگیری و شکستِ مداوم” تکرار بشه و نه صرفا چرخه “شکست”.
اتفاقا به نظر من، ما در ایران هم به دلایل مختلف، از جمله تفکر شهادت طلبانه، تاریخ پر از تجاوز بیگانگان (و بالطبع هراسمون از دشمنان و عاملان شکست خارجی) و اسطوره هامون، شکست برامون ارزش محسوب میشه، اما شکستی بدون ساختار و بدون داشتن چرخه یادگیری. پس باید فرهنگسازی ها درباره “یادگیری از شکست” باشه و نه خود شکست.
این بهترین و اولین متن خوب و انرژی بخش در سال ۹۸ بود. این سال را هم به شما تبریک می گویم که ما را با چنین وجهی از فرهنگ آمریکایی آشنا کردید.
ارادتمند شما
از دیدن این صفحه فوق العاده خوشوقت شدم.در میان تویترهای فارسی، این بهترین صفحه ای است که دیدم.البته من شخصا به تویتر تازه واردم.
با دورود فراوان از اینکه اینگونه خدمتان عرض میکنم ببخشید.ما باید همیشه از خودمان شروع کنیم .و قیمت بالایی داشته باشیم.تا هیچ قدرتی نتواند قدرت خرید ما را داشته باشد .و در فضایی که زندگی میکنیم استقلال و ازادی کامل وجود داشته باشد.و در نهایت مشکلات خودمان را به گردن دیگران نیاندازیم و انها را مثل کدخداهای قدیم بزرگ نکنیم و با شعار دادن کار درست نمیشود ,باید مثل زمان ۸سال جنگ همه گیوه ها را ور کشند و در نهایت به حق خود قانع باشیم. وسلام
رضا جان ، خیلی بدیع و تازه به موضوع شکست و اهمیت قبول وجود و اساس چنین موضوعی اشاره کردی ، قطعا یکی از ویژگی هایی که آمریکا را از تمام دنیا متفاوت کرده است همین کامل بودن چرخه رفتار یک انسان معمولی و پرهیز از کمال گرایی بی حاصل در امور روز مره زندگی است .
آمریکا یک طرز فکر در مدیریت و اقتصاد است و تفاوت و تمایز آن را میتوانی در محصولات منحصر بفرد آمریکایی ببینی و البته اگر بپذیری که بسیاری از آنچه امروز در دنیای ما وجود دارد در جایی بنام آمریکا و تحت شکل و شیوه نگاه اقتصادی آمریکا شکل گرفته اند ، خودرو ، غذا و اینترنت ، ابزار های پرداخت و امثالهم تماما امکانات و الزامات زندگی در دنیای ما هستند که جز در محیطی بنام آمریکا در هیچ جای دیگری امکان تولد نداشته اند و اگر چه بقیه دنیا هم در حال تقلید و آموختن از آمریکا هستند ولی بی شک هیچ یک تا امروز موفق به ایجاد بستر تولد چنین امکانات بی نظیری نبوده اند و شاید کلید اصلی یا یکی از اصلی ها همین قبول وجود مسئله ای بنام شکست در فرهنگ کاری و روز مره آمریکا ست.
سلام رضا جان
ممنون از اینکه این مطلب را با ما به اشتراک گذاشتی. سال نو شما هم مبارک
نسیم طالب واقعا شخصیت عجیب و دوست داشتنی هست. برای من جزو کسانی هست که دوست دارم تمام کتاب هاش رو بخونم. مثل Antifragile و skin in the game
نمی خوام بگم شکست بده، همه ما می دونیم که از شکست خیلی بیشتر از موفقیت ها میشه یاد گرفت. اما این مطلب هم در مورد پیتر ثیل جالبه. دوست داشتنی بخونش. نظرش رو در مورد شکست گفته. می تونی توی گوگل بزنی: پیتر ثیل و شکست
درخشان. کیف کردم. مثل همیشه قربانی خواندن شدم. حتما همین امروز بین ساعت ۶تا ۷ کتاب قوی سیاه را از انتشارات کیهان در خیابان انقلاب خواهم خرید. خب!دلیل نمی شود که کیهان هیچ چیز خوبی نداشته باشد. درود آقای قربانی عزیز.