ناصرالدین شاه شیری داشت که هر هفته یک گوسفند جیره داشت. به شاه خبر دادند که چه نشستهای که نگهبان شیر، یک ران گوسفند را میدزدد. شاه دستور داد نگهبانی مواظب اولی باشد. پس از مدتی آن دو با هم ساخت و پاخت کردند و علاوه بر اینکه هر دو ران را میدزدیدند، دل و جگر ش را هم میخوردند.
شاه خبردار شد و یکی از درباریها را فرستاد که نگهبان آن دو باشد. این یکی چون درباری بود دو برابر آن دو برمیداشت. پس از مدتی به شاه خبر دادند: «جناب شاه، شیر از گرسنگی دارد میمیرد.»
جستجو کردند و دیدند که این سه با هم ساختهاند و همه اندامهای گوسفند را میبرند و شیر بیچاره فقط دنبه گوسفند برایش میماند. ناچار هر سه را کنار گذاشت و گفت: «اشتباه کردم. یک نگهبان دزد بهتر از سه نگهبان دزد بود.»
شرح حکایت از منظر یک فرد علاقمند به دنیای توزیعشده
حکایتی که خواندید حکایت معروفی در بین بچههای فعال در حوزههای گوناگون مدیریت است. هر کسی از این قصه برداشت خودش را دارد. آن چیزی که در این قصه برای من جالب است جواب ندادن سیستمهای متمرکز و تلاش همین سیستمها برای حفظ خودشان در طول زمان است.
مثلا بانک مرکزی و قصه ریال. شاید باورکردنی نباشد که ریالی که این همه امروز به آن تعصب داریم عمرش کمتر از ۱۰۰ سال است. بانک مرکزی ایران کمتر از ۱۰۰ سال پیش چیزی به نام ریال خلق کرده است. همین ریال در طول ۵۰ سال گذشته نتوانسته کارکرد مناسبی داشته باشد و هر سال ۲۰ درصد از ارزش آن کاسته شده است.
مجید کریمی پژوهشگر هسته اقتصاد تحریم مرکز رشد دانشگاه امام صادق علیهالسلام در یادداشتی مینویسد: «طی ۴۵ سال گذشته میزان تولید ناخالص داخلی واقعی در اقتصاد کشور ۲/ ۲ برابر شده است؛ یعنی اگر در سال ۵۲ یک جفت کفش تولید میکردیم، الان اندکی بیش از دو جفت کفش تولید میکنیم. درصورتیکه، میزان نقدینگی ما چیزی بیش از ۳۰ هزار برابر شد. برای درک میزان بزرگی این عدد مقایسه با اقتصاد آمریکا جالبتوجه است: در آمریکا، طی همین مدت تولید ناخالص داخلی واقعی ۴ برابر شده است، درصورتیکه در همین مدت نقدینگی ۹/ ۱۳ برابر شده است. اگر با همین نرخ رشد نقدینگی پیش برویم، تقریبا هر سه سال نقدینگی ما دوبرابر میشود. یعنی تا سهسال آینده میزان نقدینگی فعلی ۳۲۰۰ هزار میلیارد تومان خواهد شد.»
حالا همین بانک مرکزی با همین عملکرد بد در طول ۵۰ سال گذشته بقای ریال را پیوند میزند به بقای دولت، حاکمیت، حکومت و مردم؛ همین بانک مرکزی جوری برخورد میکند که انگار ریال یک موضوع قدسی و الهی است و کسی نباید حتی به چند فرسنگی پرسشگری درباره آن هم نزدیک بشود. در حالی که همین ریال در ذات خود کژکارکردهایی دارد که تاوان و هزینه آن را مردم پرداختهاند و میپردازند. خلق نقدینگی افسارگسیخته در واقع مانند چاپ تصویر ریال بر روی کاغذهای بیارزش است و جا زدن آن به عنوان شی دارای ارزش. چرا این مسیر را آمدیم؟ چون همیشه یک سیستم متمرکز داشتیم و از این ترسیدهایم که هر سیستم دیگری را بررسی کنیم. درباره کشوری که بانک مرکزی و پول ملیاش کژکارکردهای مختصری داشته مانند آمریکا شاید این ترس موضوعیت داشته باشد. اما درباره کشوری مثل ایران و بانک مرکزی که ریالی را منتشر کرده که هر سال ۲۰ درصد از ارزش آن دود میشود و به هوا میرود منبع این ترس کجاست؟
حکایت ابتدای این نوشته را که میخوانم به این فکر میکنم که آیا زمان آن فرانرسیده که کمی درباره ریال فکر کنیم؟ کژکارکردهای ذاتی ریال چیست؟ آیا سیستمهای متمرکز و تغییرات در آن مصداق همان نگهبانهای شیر سلطان نیستند؟ چه چیزی باعث میشود از سیستمهای توزیع شده هراس داشته باشیم؟ یا این طور بگویم دقیقا چه کسانی از سیستمهای توزیع شده هراس دارند؟ تمرکز، مشکل امروز و دیروز ما نیست و سالهاست که هزینه آن را پرداختهایم. آیا زمان آن فرا نرسیده که برای یک بار هم که شده از مزایای سیستمهای توزیعشده بهرهمند شویم؟
پدیدارشناسی سیستمهای توزیعشده، مانند نان شب واجب است؛ هم برای تصمیمگیران مملکت ما و هم برای ما مردم عوام.
سلام جناب دکتر
بنده سال اخر (پایه ۹)سطح ۲ حوزه علمیه هستم و در دانشگاه هم رشته تاریخ لیسانس گرفتم
به مدیریت رسانه بسیار علاقمندم و قصد شرکت در ارشد این رشته را دارم . اما به عنوان رشته شناور و رشته فقه و مبانی حقوق رشته اصلی
چون در رشته فقه و مبانی با اندکی وقت به راحتی میتوانم رتبه بسیار عالی بیاورم ولی بیشتر علاقمند به مدیریت رسانه هستم
و تقریبا از مباحث مدیریت خالی الذهنم و تازه از طریق مجازی و …دارم اطلاعاتی بدست می اورم به همین علت از اینکه بتوانم ار پسش بر بیام برای رتبه ای در حد دانشگاه تهران و یا علامه و صدا و سیما کمی مرددم
از شما کمک میخواستم
با اینکه دو رشته قصد امتحان دارم (منابعشون اصلا به هم ربطی ندارد )
با مباحث مدیریت رسانه هیچ اشنایی ندارم
و فقط برای دانشگاه تهران و برتر برنامه ریزی دارم
در صورت دوران امر بین فقه و مدیریت رسانه اگر کنکور هر دو به راحتی بتوانم به دانشگاه مدنظرم وارد شوم، نیز مدیریت را انتخاب خواهم کرد
من چه کنم؟
چه منابعی را بخوانم؟
چه ذروسی را از مدیریت نخوانم؟
چه کنم که
درود
اطلاعات من قدیمی است ولی سال ۸۹ این چیزها را نوشتم:
http://cityofgod.blogfa.com/post/186