شروع یک پایان
توضیح: این یادداشت را برای هفتهنامه تجارت فردا نوشتم؛ سعی کردم توضیح دهم که چرا ایجاد انحصار و دخالت رگولاتور در بازار سینمای خانگی چگونه این بازار را نابود میکند.
رضا قربانی / کارشناس ارشد مدیریت رسانه / اخیرا از قول مدیر کل دفتر نظارت بر تولید فیلم وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نقل قولی منتشر شده که «تعداد مجوزهای صادره و سریالهای درحال تولید و آماده توزیع برای نمایش خانگی بیشتر از نیاز و ظرفیت بازار است و تا نمایش چند سریال آماده توزیع و ایجاد تعادل میان زنجیره صدورمجوز تا توزیع لازم است چند ماهی از صدور مجوز جدید خودداری شود.» او گفته است «در غیر اینصورت با پدیده جدیدی به نام سریال سوزی مواجه خواهیم شد. مانند مشکلاتی که در افزایش تولید فیلمهای سینمایی ایجاد میشود و به فیلمسوزی و سرمایهسوزی منجر می شود و گریبان نمایش خانگی را نیز خواهد گرفت.»
ایجاد محدودیت به بهانه اشباع بازار پدیده جدیدی در اقتصاد ایران نیست. با این که صادرکنندگان مجوز کسبوکار حق ندارند به بهانه اشباع بازار مانع صدور مجوز شوند، اما به این حکم عمل نمیکنند؛ دفاتر خدمات قضایی، دفترخانهها، کارگزاریهای بورس، شرکتهای پرداخت، بانکها و بیمهها و تقریبا همه کسبوکارهایی که برای فعالیت نیاز به مجوز دارند مشمول این موضوع هستند و میبینیم که مجوز خلق کسبوکار جدید به کسی داده نمیشود.
این که رگولاتور در ایران خودش را در جایگاهی ببیند که برای پدیدهای مانند اشباع بازار مستقیم وارد عمل شود پدیده نادر و جدیدی نیست.
منتها در پس صحبتهای این مدیر دولتی حرف و حدیثهای زیادی وجود دارد و گویا ماجرا چیز دیگری است؛ به نظر میرسد قرار است رگولاتوری تولیدات نمایش خانگی از وزارت ارشاد به صداوسیما واگذار شود.
در سالهای گذشته توسعه فناوری، انحصار صداوسیما در زمینه صوت و تصویر را به چالش کشیده است؛ منتها در همه این سالها صداوسیما بیکار ننشسته است و به شکلهای گوناگون تلاش کرده انحصار خود در زمینه صوت و تصویر را حفظ کند. از سالهای گذشته این سازمان عریض و طویل با تشکیل معاونت فضای مجازی و نهادهای دیگر تلاش کرده در فضای مجازی حضور فعالی داشته باشد. یکی از حوزههایی که تا امروز از تیررس صداوسیما دور مانده بود صنعت تولید و توزیع محصولات سینمایی و سریال برای شبکه نمایش خانگی بود.
سریالهای صداوسیما در محدودیتهای این سازمان گرفتار هستند و سریالهایی که در شبکه نمایش خانگی تولید و توزیع میشوند از این محدودیتها دور هستند. ساختار ارزشی حاکم بر این سریالها به عرف جامعه نزدیکتر است. ولی صداوسیما که نمیتواند همگام با عرف جامعه سریالهای خود را تولید کند تا امروز نتوانسته به اندازه سریالهای شبکه نمایش خانگی مخاطبان را راضی کند. این در حالی است که مردم برای مشاهده سریالهای شبکه نمایش خانگی مجبور به پرداخت هزینه هستند و سریالهای صداوسیما رایگاناند!
توجه داشته باشیم که همزمان در جهان نیز ساختار کسبوکارهای تولید محتوای تلویزیونی در حال تغییر است و کمپانیهایی مانند نتفلیکس بازارهای جدیدی در جهان خلق کردهاند؛ ولی به دلیل وجود تلویزیونهای کابلی که مردم با پرداخت هزینه از خدمات آنها استفاده میکردند، جهان پیش از این هم عادت به پرداخت هزینه برای مشاهده محتوای صوتی و تصویری را تجربه کرده بود. در حالی که تجربه پرداخت هزینه برای مشاهده سریالهای تلویزیونی در ایران با سریالهایی مانند قهوه تلخ شروع شد و با سریال شهرزاد به اوج خود رسید.
با این حال عدم وجود رگولاتوری قوی خصوصا در زمینه مالی باعث شد هر دو سریالی که نامش گفته شد گرفتار حاشیههایی شوند که امروز آن حاشیهها هنوز هم در ذهن مردم باقی ماندهاند.
بنابراین در تحلیل فضای کسبوکار سریالهای شبکه نمایش خانگی در ایران باید دقت کنیم که درباره بازاری خاص صحبت میکنیم که به هیچ وجه با هیچ کجای دنیا قابل مقایسه نیست.
ما در ایران سازمانی عمومی به نام صداوسیما داریم که از بودجه عمومی تغذیه میکند ولی برخلاف تمام رسانههای عمومی دنیا تبلیغات بازرگانی یا برنامههای رپورتاژی هم پخش میکند؛ فعالیتی که در جهان فقط مختص رسانههای بخش خصوصی است نه رسانههای عمومی یا دولتی. علیایحال صداوسیما یکی از قویترین بنگاههای اقتصادی امروز ایران است که هم از منابع عمومی استفاده میکند و هم دسترسیهای نامحدود به تمام عرصهها دارد و هم مانند یک کسبوکار فعالیت اقتصادی.
بنابراین در تحلیل صنعت شبکه نمایش خانگی باید دقت کنیم که با روندهایی که در کشورهای دیگر جهان وجود دارد نمیتوانیم روندهای موجود در ایران را تحلیل کنیم.
شبکه نمایش خانگی در ایران مانند روزنهای برای فعالیت توسط کسانی بوده که یا امکان حضور در صداوسیما را نداشتند یا حاضر نبودند محدودیتهای صداوسیما در تولید را بپذیرند. به همین دلیل در سریالهای شبکه نمایش خانگی با محتواهایی روبهرو هستیم که خط قرمز صداوسیما محسوب میشوند و برای مردم جذابیت دارند.
حالا اگر قرار است به بهانه اشباع بازار رگولاتوری شبکه نمایش خانگی به صداوسیما سپرده شود تقریبا میتوان از همین الان فاتحه شبکه نمایش خانگی را خواند.
همانطور که در ابتدای این یادداشت گفته شد اشباع بازار هیچ گاه نمیتواند بهانهای برای ایجاد محدودیت برای کسبوکارها شود. به عبارتی هرگونه ورود رگولاتور به عرصه تولید در نهایت نتیجهای جز نابودی تولید نخواهد بود.
بنابرین صحبتهای بهمن حبشی در مورد ندادن مجوز به سریالهای شبکه نمایش خانگی برای جلوگیری از «سریالسوزی» بیشتر از آن که بتواند در چارچوب دلسوزی سازمان سینمایی برای سازندگان سریالهای ویدیویی تفسیر شود، نشان از توافقات انجام شدهای میدهد که وزارت ارشاد با سازمان صداوسیما داشته است!
مسئله اصلی این است که VODها و IPTVها گونههای جدیدی از رسانهها را خلق کردهاند که با مدلهای قبلی به کل متفاوت هستند. تغییرات فناوری فرصتهای جدیدی چه برای تولید چه برای توزیع ایجاد کرده که ایجاد انحصار راه مناسبی برای مدیریت کردن آنها نیست. پیش از این در زمینه نسل سوم موبایل در ایران انحصاری به رایتل داده شده بود که تا زمانی که این انحصار وجود داشت توسعه موبایل در ایران ممکن نبود. مشابه همین وضعیت را در زمینه تولیدات صوت و تصویر داریم.
نکته دیگری که باید به آن توجه کرد این است که بازار رسانههای صوت و تصویر ایران تقریبا یک بازار ایزوله است؛ یعنی نه در زمینه صادرات و نه در زمینه واردات رفتار منطقی را در این بازار شاهد نیستیم؛ به عبارتی هرچقدر که ما محصولات سینمایی و سریالهای خارجی را به راحتی در ایران مصرف میکنیم محصولات ایرانی به سختی به بازارهای خارج از ایران دسترسی دارند.
بنابراین بازار تولید و توزیع سریال در ایران یک بازار ناقص است که چرخههای تولید و توزیع در آن به صورت کامل انجام نمیشود. این بازار ناقص در حال حاضر از چالشهای بسیار زیادی رنج میبرد و هر گونه دستکاری رگولاتوری به هر بهانهای صرفا به نابودی بیشتر این بازار کمک میکند.