فیلم Inception کریستوفر نولان علاوه بر تمام ایدههای درست اجرا شدهای که دارد، یک ایده کلیدی جذاب دارد: رویاهایی هستند که شما سرآغاز آنها را نمیشناسید؛ این رویاها متعلق به خودتان نیستند، بلکه توسط دیگری در ذهن شما کاشته شدهاند. شاید این فیلم تخیلی باشد و در عالم واقع داستان فیلم مصداق عینی نداشته باشد، اما مشابه همین رویا کاشتن با رسانهها به واقعیت تبدیل میشود. رسانهها رویاهایی را در ذهن ما میکارند که مربوط به ما نیستند. یک رسانه حرفهای جوری یک رویا یا ایده یا نظر را در ذهن ما میکارد که ما گمان میکنیم از اول مال خودمان بوده. برای مقابله با این رویا کاشتن میگویند باید سواد رسانهای مردم افزایش پیدا کند. سواد رسانهای پادزهر مقابله با Inception است.
چند وقت پیش در منزل یکی از دوستان بحث لاغری مطرح شد و من گفتم که این شیفتگی بیپایان خانمها برای لاغری کاری است که رسانهها با ما کردهاند. راستش را بخواهید ما زمانی که بسیاری از شبکههای ماهوارهای نبوداند را یادمان رفته و گمان میکنیم از اول اینها بودهاند. در بازاریابی هم اصلی هست که شما باید احساس نیاز ایجاد کنید. حالا اگر این بیدار کردن احساس نیاز یک حس واقعی را بیدار و ارضا کند هیچ اما بسیاری از مواقع حسی بیدار میشود و نیازی ایجاد میگردد که ما بدون آن هم با کیفیت بالایی قادر به زندگی بودیم. رسانهها ما را وارد بازی کثیفی میکنند که تنها راه مقابله با آن افزایش سواد رسانهای مخاطب است. متاسفانه ما گمان میکنیم همین که وارد عصر رسانههای تعاملی شدهایم دیگر مخاطب هوشیار است و انتخابگر و بنابراین درست انتخاب میکند. اما در نهایت مخاطب آن چیزی را انتخاب میکند که قدرتهای اقتصادی و سیاسی میخواهند. آقای افخمی استاد ارتباطات علامه در همایش رسانههای اجتماعی و کتاب حرفی زد که به دلم نشست: رسانههای اجتماعی به تنهایی باعث افزایش مطالعه نمیشوند و در صورتی که مردم آگاهانه با آن برخورد نکنند به یک ابزار تفریح تبدیل میشوند. راستش را بخواهید رسانههای اجتماعی ابزار مهمی برای یادگیری هستند. اما من کمتر کسی را دور و برم دیدم که از این ابزارها برای یادگیری استفاده کند. چرا؟ فرهیختهترین دوستان من هم رسانههای اجتماعی را جایی برای وقت گذرانی میدانند. وقت گذرانی که هر دقیقه آن پولی میشود در جیب آقای زاکربرگ و دوستان. آنها برای ما دنیایی به غایت زیبا را تصویر میکنند و ما در ازای آن دنیای خیالی وقتمان و در نهایت زندگیمان را میدهیم.
پ.ن. ۱ برای فردی مانند من که قرار است با اصول فاینانس، اقتصاد، آمار و مدیریت و این چیزها به رسانهها نگاه کند زدن این حرفها بعید است. من باید از مصرف حرف بزنم و این که آمارها چه میگویند. راستش آدمهای اقتصادی هم دل دارند و گاهی وقتها دلشان به فکر مخاطب است نه عددهایی که قرار است همین طور بالا و بالا و بالاتر بروند.
پ.ن. ۲ حتما این فهرست را ببینید و حداقل به چندتایی از آنها سر بزنید. شاید بعدا گفتم که منظورم از گذاشتن این فهرست در این پست چیست.
نه اتفاقا، اصلا حرف زدن از اینها بعید نیست. این مسائل در دایره فلسفۀ اخلاق رسانه و ارتباطات به کرات مطرح می شوند.
سلام
الان چند وقتی است که در ذهن است که یک یاداشت برای میزان وقت، تلف شده در فیس بوک یا سایر شبکه های اجتماعی بنویسم. خوب شد یادآوری کردی. به زودی این کار رو می کنم.