لطفا غر نزنیم!
هیچ چیزمنصفانه تر از شعور متعارف (عقل سلیم) قسمت نشده است. هیچ کس فکر نمی کند بیش از آن چه که دارد نیازمند آن است. (رنه دکارت)
بسیاری از دوستان من متخصص مسائل کلان هستند اما در مسائل کوچک دچار مشکلات عدیده.
میگوید کاری که ما در ایران میکنیم با استانداردهای جهانی ژورنالیسم فاصله دارد اما خودش برای همین جلسهای که با من دارد با نیم ساعت تاخیر آمده و بی نظمی خودش را میاندازد گردن ترافیک.
میگویم می خواهیم صندوق انتقادات و پیشنهادات راه بیندازیم داد سخن راه می اندازد که باید نگاه سیستمی و فرایندی داشت و چه و چه و من ربطش به یک صندوق انتقادات و پیشنهادات ساده را نمی دانم.
ایراد از بانک مرکزی و دولت و سازو کارهای کلان میگیرد اما حاضر نیست وظیفهاش به عنوان یک دانشجو را کامل انجام دهد و این از زیر مسئولیت شانه خالی کردن را میاندازد گردن سازو کارهای کلان آموزش در ایران که آموزش بیمار است.
ادعای تغییرات سیاسی دارد و این که فعالیت سیاسی میکند اما وقتی کنارش مینشینتم مدام با گاز و ترمز و خیلی تند رانندگی میکند و دستش مدام روی بوق است و راه ندادن به دیگری را اقتخار و قدرت خودش میداند.
در کنفرانس در مورد آخرین متدهای روز و کلان دنیا درباره فلان زمینه صحبت میکند اما از پیاده کردن یک فعالیت ساده عاجز است.
کلمه استراتژی مدام ورد زبانش است و متخصص استراتژیک نگاه کردن به همه چیز است اما از یک ارتباط ساده انسانی عاجز است و در مدت ۲ هفته همه را دشمن خودش کرده است.
ادعای مدیریت مالی دارد و این که بسیار میفهمد اما از ارتباطات ساده انسانی عاجز است.
هر شخصی در شعاع چند کیلومتریاش را میخواهد مدیریت و یا ارشاد کند، لحظهای هم نی اندیشد که آیا لازم است و دیگران نیازی به مدیریت او دارند یا نه.
مدام خودش را مدیر معرفی میکند و افکار مدیریتی دارد اما هرگز نخواسته و نتوانسته یک کارشناس خوب باشد. از روز اول مدیر بوده. حتی مادرش را زمانی که او را آبستن بوده مدیریت می کرده.
البته؛
بسیاری از این هم به خودم هم برمیگردد و خودم هم پر از این اشتباهاتم. چیزی که باعث شد این را بنویسم یک موضوع ساده بود: این روزها در دوره آموزشی هستم که بسیاری از حاضرین دوره مدام مسئولین را زیر تیغ نقد میبرند و چنان از وضعیت ایران بد میگویند که انگار نه انگار خودشان هم جزیی از این سیستم هستند. نمیدانم چقدر واضح گفتم. مدافع وضع موجود نیستم اما کسی که هنوز برای تامین کرایه خانه مشکلات متعددی دارد چطور میتواند راجع به مسائل کلان داد نقد و نقادی سر دهد.
من دو تا ایده دارم: یا میمانیم و کاری میکنیم بهتر از کسانی که هستند یا میرویم و انقدر غر نمیزنیم.
پ.ن. احتمالا بعضی جاها را تند رفتم. شما چه میگوئید.
ایول اینو که من خیلی وقته میگم. ما خودمون آدمای خوبی نیستیم اما مدام می خوایم دیگران رو خوب کنیم و نسخه بپیچیم…. برای همین هم هست که همش درجا می زنیم
یاد کلاسهای دکتر غلامپور افتادم:دی
اموافقم باهات لبته یه چیزی میشه اضافه کرد وقتی کار مفید روزانه کارمندان کشورمون ۲۰ دقیقه است این دیگه هیچ ربطی سیستم و نظام و… ندارد،مگر همین مسئولین از خارج اومدند؟ همینهایی که انتقاد میکنند اگه خودشون یه جا مسئول باشند باز هم همین آش و همین کاسه.
کتاب جامعه شناسی خودمانی حسن نراقی رو اگه وقت کردی حتما بخون.
راست میگی قاسم جان
اون کتاب رو هم دوس دارم بخونم