آیا مسئولیت اجتماعی سازمانها یک افسانه است؟ زمانی که بلاگ سازمانی شرکت توسن را راه انداخته بودم تصورم این بود که این بلاگ ابزاری برای انتشار دانش موجود در شرکت توسن میشود. بعد مدتی این بلاگ تغییرات فراوانی کرد و اکنون هم بیشتر یک بلاگ خبری در حوزه بانکداری الکترونیک است. الان قصد ندارم راجع به بلاگ حرف بزنم. بهانه این یادداشت مجموعه مطالبی بود که در بلاگ شرکت بهساد در مورد تفکر سیستمی دیدم. باز هدفم صحبت در مورد این مطلب خاص نیست. البته توصیه میکنم این مجموعه را حتما مطالعه بفرمائید. هدفم بیشتر پرسیدن یک سوال است: آیا علم و دانش در شرکتها تولید میشود و یا در دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی؟ نمیخواهم دو قطبی نگاه کنم و مطمئنا در شرایط متفاوت در طیفی بین این دو قطب قرار داریم. اما ایمان دارم که سر شرکتهای این طیف سنگینتر است. قصد ندارم مستنداتی در این مورد ارائه کنم و فعلا قبول کنیم این را. اما اگر مثل من دانشگاه و کار را تجربه کرده باشید مطمئنا مشاهده کردهاید که بسیاری از تحقیقات دانشگاهها به درد درون کوزه گذاشتن و آبش را خوردن میخورند. تحقیقات درون دانشگاهها جواب مساله خاصی را نمیدهند و معمولا ذینفعان مبهی دارد. اما در شرکتهایی که تحقیق و توسعه در آنها یک شعار نیست و یک فرهنگ است، کارهایی که انجام میشوند معمولا مساله محور هستند. احتمالا متوجه مدل فکری من شدهاید که تحقیقی را مفید میدانم که مساله محور باشد و پاسخ یک مساله واقعی را بدهد و ذینفعان آن هم مشخص باشند. در دانشگاهها معمولا دانشجویان به دنبال مسائل مبهمی هستند که بعضا خودشان هم نه به مساله نه به راهحل آن اعتقادی ندارند و صرفا در همان روزها کاری کردهاند که بعدش تمام میشود و میرود پی کارش.
حالا داستان مسئولیت اجتماعی همین جاست. شرکتهایی که به دنبال خلق و گسترش دانش هستند و آن را منتشر میکنند خواه ناخواه به مسئولیت اجتماعی خودشان عمل میکنند. این یعنی مسئولیت اجتماعی یک پز و شو نیست. بلکه مسئولیت اجتماعی هم مثل خیلی چیزهای دیگر یک فرهنگ است. مثل تحقیق و توسعه که یک واحد در سازمانها نیست. تحقیق و توسعه یک نگرش است.
بخش آموزش سایت شرکت بهساد را ببینید و متوجه میشوید که مجموعه مطالبی که در مورد تفکر سیستمی جمع کردهاند خیلی جلوتر از وبسایتهای بیمصرف بسیاری از دانشگاههای کشور است.