از ۲۶ درصد اپلیکیشنهای موبایل فقط یک بار استفاده میشود. این به نظر من یعنی عطش سیری ناپذیر برای جمعکردن و به دست آوردن و عدم تمایل به استفاده. ما بیش از آن که استفاده میکنیم اپلیکیشن داریم و عطش سیریناپذیری هم به جمعآوری اپلیکیشنهای جدید. یکی از نظریههای مهم ارتباطات نظریه استفاده و رضامندی (خشنودی) است. طبق این نظریه فرایند ارتباط از گیرنده شروع میشود و گیرنده انتخاب میکند که کدام فرستنده را انتخاب کند. این را در اختیاری که آدمها برای انتخاب اپلیکیشنهای متفاوت دارند میتوان مشاهده کرد.
این پدیده را به دو شکل میتوان تحلیل کرد:
۱. انسان این عصر سرسری است و سرگشته. دانلود میکنیم بدون این که بخواهیم و بتوانیم درست استفاده کنیم.
۲. انسان این عصر آگاه و هوشیار است و انتخاب میکند. انسان این عصر هوشمندانه بررسی میکند و اگر یک اپلیکیشن در اولین فرصتی که دارد نتواند رضایت مصرفکننده را به دست آورد برای همیشه فراموش میشود.
هر کدام را که در نظر بگیریم و حتی اگر به صورتی طیفی بین این دو قطب نگاه کنیم؛ این آمارها اهمیت کیفیت را میرسانند. این که باید هوشمندانه کار کرد و هوشمندانه تولید کرد تا محصولی هوشمند در اختیار مشتری بگذاریم.
حالا در عالم رسانه و روابط عمومی هم همین موضوع حاکم است. اگر خبری کیفیت نداشته باشد خوانده و دیده و شنیده نمیشود و محکوم به فناست. اگر روابط عمومی به صورت یک متخصص کار نکند و همان روالها و کارهای تکراری را تکرار کند به مرور مخاطبانش ریزش میکنند.
البته این موضوع در شرایطی حاکم است که مخاطب قدرت و اختیار انتخاب داشته باشد. وگرنه در برخی کشورهایی که هیچ ارتباطی هم با ما ندارند، رسانههایی وجود دارند که اصلا و ابدا محصول با کیفیت تولید نمیکنند اما مخاطب آنها چارهای ندارد که آنها را انتخاب کند. چون گزینه دیگری ندارد. بنابراین یک راه دومی هم وجود دارد و آن گرفتن قدرت انتخاب است. جدی گفتم این را؛ احساس میکنم جدی نمیگیرید!
یک دیدگاه