دیروز آخرین شماره NEWS OF THE WORLD منتشر شد. این هفتهنامه (Weekly newspaper) این روزها گرفتار ماجرایی شد که انتهای آن خودسوزی خودخواسته بود. این هفتهنامه به دلیل ماجرای شنود غیرقانونی تلفنی در بریتانیا که از هفته پیش مطرح شد، عذرخواهی کرد. مقامات پلیس لندن پیشتر اعلام کردند که کارآگاهانی که در مورد رسوایی شنود تلفنی در هفتهنامه NEWS OF THE WORLD تحقیق میکنند، ۴ هزار نفر را شناسایی کردهاند که ممکن است تلفنهایشان مورد شنود قرار گرفته باشد. این کارآگاهان همچنین گفتند که صدها نفر دیگر با آنها تماس گرفته و ابراز نگرانی کردهاند که ممکن است پیامگیر تلفنهای موبایلشان هک شده باشد. در صفحه نخست آخرین شماره هفته نامه با عنوان متشکریم و خداحافظبهترین تیترهایی را که در خلال دوران انتشار این نشریه کار شده در زیر تیتر مونتاژ کرده بودند. در پی افشای شنود غیرقانونی برخی از کارکنان این موسسه رابرت مرداک، رییس گروه رسانهای نیوز اینترنشنال در بریتانیا تصمیم به تعطیلی این هفتهنامه گرفت. اما بسته شدن این هفتهنامه فشار بر امپراتوری رسانهای بریتانیا را پایان نداده است. چرا؟
مساله آقای مورداک
رسوایی این هفتهنامه در روزهای گذشته را گاردین رقم زد. روزنامهای که احتمالا انقدر وزین هست که رقیب این هفتهنامه نباشد. گاردین رقیب روزنامه دیگر آقای مورداک یعنی THE SUN هم نیست. ولی این دو تا با هم رقیب بودند. جالب نیست که مالکی دو رسانه داشته باشد که هر دو جزو پرطرفدارترین رسانههای بریتانیا هستند و البته رقیب شفیق هم. این نشریهها همه در امپراطوری بزرگ رسانهای آقای مورداک فعالیت میکنند؛ یعنی NEWS CORPORATION. با شنیدن نام این کمپانی هم نام مورداک به ذهن میرسد. هر چند که مورداک فقط مالک ۳۰ درصد از سهام این شرکت است اما در دنیا همه او را امپراطور رسانهای میدانند.
چرا مردم دوست دارند مورداک را دوست نداشته باشند؟
اولین مواجهه من با مورداک به زمانی برمیگردد که سه چهار سالی از امروز جوانتر بودم. زمانی که گزارشی در مورد موفقترین چهرههای کسب و کار در جهان برای همشهری جوان میبستم. نام مورداک بر تارک متن من خودنمایی میکرد که احسان ناظم بکایی عزیز عذر این نام را خواست. تعجب کرده بود که من چنین نام این آدم منفور را گذاشتم؛ آن هم در فهرست آدمهای موفق جهان در ردیف آدمهایی مانند استیو جابز. دوست داشت یا نامی از مورداک نباشد یا اگر هست به خوشنامی نباشد. آن زمان زیر بار نرفتم و به نظرم چیزی نوشته شد و رفت. به هر حال من هم باید سهمی در بد و بیراه گفتن به این یهودی میداشتم که داشتم و به ظاهر مشتی بر دهان نماینده استکبار کوبیدم. نمیدانم تاثیر این مشت من در وال استریت و بالا پائین بودن سهام مورداک چقدر بود اما این رسوایی اخیر که حسابی سهام را تکان داده. اما از آن زمان تاکنون مسالهای همراه من مانده و شده وبال گردنم: مساله آقای مورداک!
چرا باید از مورداک بدمان بیاید و آرزوی زمین خوردنش را داشته باشیم!
معمولا پیش میآید که ما آدمهای زود قضاوت کن تنبل از اثر هالهای استفاده کنیم. اثر هالهای مورداک برای ما همان بهودی بودن اوست و نزدیکی این آدم به لابی رژیم اشغالگر قدس. در جمعهای رسانهای ایران بعد نام مورداک بد و بیراههایی هم میآید و کم نیستند متنهایی که قرار است پرده از چهره کثیف این آدم بردارند. هر چند که تا جایی که دیدم رشد افسانهای این آدم در صنعت کسب و کار دلیل دوستان من در مورد کثیف بودن این چهره است. ما دوست داریم مقصر را پیدا کنیم و به دلیل حکم کی بود کی بود من نبودم، یکی از راحتترین راهها برای ما انداختن گناه گرفتاری ما بر گردن بیگانه است و نماد رسانهای همین بیگانه هم میشود مورداک. ما دیگر با مورداک واقعی نداریم. مورداک نمادی از بدی رسانههای سلطهگر غربی است. همان رسانههایی که باز از روی تنبلی بیشتر اطلاعاتمان را هم از آنها میگیریم. در این شرایط تصور درستی از این آدم نداریم. گفتن این جمله که میتوان به این آدم به عنوان کارآفرین رسانهای نگاه کرد هم جزو خطهای قرمز ماست. مورداک از منظر بسیاری از رسانهایهای ما یک لولوی رسانهای است و بنا بر فلسفه یا با ما یا علیه ما باید دست به انتخاب زد. اوج این جهل را در محافل دانشجویی و دانشگاهی میتوان دید. جایی که حتی تصور درستی از رسانههای بزرگ دنیا، جریانهای رسانهای، ساختارهای رسانهای، هولدینگ و فعالیت و خروجی رسانههای بزرگ ندارند. حتی تصور درستی از ابعاد مالی و غیرمالی کسب و کارهای رسانهای ندارند و معمولا بر یک چیز پافشاری میکنند: سلطه و امپریالیسم رسانههای بزرگ غربی. غافل از این که سهم زیادی از همین سلطه بر عهده کشورهای تحت سلطه است.
واقعیت این است که به گمان من اصرار داریم که عمدا نظام رسانهای جهان را نفهمیم. این راحتتر است و سرپوشی است بر تنبلی و بیکاری محافل دانشگاهی ما. به کمک ابزارهایی مانند اقتصاد رسانه، مدیریت مالی و استراتژی در سازمانهای رسانهای به درک درستی از سازوکارهای رسانهای دست خواهیم یافت. اما اصرار داریم از منظر انتقای آن هم در سطحیترین حالت ممکن به رسانههای غربی نگاه کنیم. غافل از این که درونمایه فلسفی نگاه انتقادی مارکسیسم است. مارکسیسم را قبول نداریم اما جایی که باعث میشود بتوانیم دشمن فرضی را نقد کنیم و به کارمان میآید مشکلمان را کنار میگذاریم. ما اصرار داریم که نظام سرمایهداری چهره پلیدی دارد و هر کسی که در مقابل سرمایهداری بایستد دوست ماست. حالا هوگو باشد یا ولادیمیر فرقی به حال ما نمیکند. حالا دست در کمر مو بلوندهای صد و هشتادی عکس یادگاری بیندازد هم اشکالی ندارد و ما او را به زیارت یکی از مقدسترین نقاط شهرمان میبریم. باز هم غافلیم که نظام سرمایهداری نگاه حذفی ندارد و هوشمندانه به دنبال چیزهایی است که او را نکشد که قویتر شود. بنابراین مارکسیستهای بنده خدا میشوند واکسن این نظام و ناخواسته به استحکام مارکسیسم کمک میکنند.
ما با این اشتباه رفتن مسیر فرهنگ و فرایندهای رسانهای در ابعاد بزرگ را درک نمیکنیم و مانند بچه لجبازی میمانیم که معتقد است باید با غرب و دستاوردهایش قهری برخورد کرد. در حالی که غرب حتی از دشمنانش هم یاد میگیرد. اما اینجا در دانشگاهها ابزاری برای نقد صحیح در اختیار دانشجویان قرار نمیگیرد و صرفا به دانشجو میگویند فلان متفکر چه گفت و آن یکی چه میگوید. گمان میکنیم با بد و بیراه گفتن به نظام رسانهای غربی رسالت حرفهای خود را انجام دادیم. به این ترتیب هرگز قبول نمیکنیم که قواعد بازی را بلد نیستیم بلکه این آنها هستند که سلطهگران بزرگی هستند.
برگردیم به مورداک
مساله مورداک یک مساله نمونه برای من است که در بستر چیزهایی که گفتم به آن نگاه میکنم. برای من جالب است که ساختار رسانههای بزرگ را نمیشناسیم اما مورداک را به عنوان شخصی منفور میشناسیم. ما حتی مجموعه رسانهای مورداک را هم درست نمیشناسیم. علت این هم در تنبلی ما نهفته است. ما چیز زیادی از هولدینگهای رسانهای دنیا نمیدانیم. گناه هر کسی به پای خودش است و هر کسی هم د رقبر خودش میخوابد. اگر در زیرمجموعه یک هولدینگ اتفاقی بیفتد از نظر حقوقی همان شرکت پاسخگوست. هر چند که از نظر اعتبار و آبرو برای مجموعه مشکل ایجاد میکند.
در هر حال نام روپرت مورداک با قدرت رسانه عجین شده و شما نمیتوانید قدرتی در دنیا باشید بدون این که دشمنانی نداشته باشید. نه در ایران بلکه در بسیاری از نقاط جهان مردم دوست دارند مورداک را دوست نداشته باشند. چه بخواهیم و چه نخواهیم NEWS CORPORATION یکی از بزرگترین مجموعههای رسانهای جهان ایت و مورداک به عنوان بزرگترین سهامدار آن جوانی بود که از استرالیا و با یک روزنامه شروع کرد و اکنون امپراطور رسانهای جهان است.
۷ دیدگاه دربارهٔ «ممنون آقای مورداک و خداحافظ!»
سلام. جذاب، خواندنی و زیبا
@سعید سلیمانی
ممنون آقا سعید
[…] ممنون آقای مورداک و خداحافظ! (رضا قربانی در مدیر رسانه دربارهی توهمات معمول ما ایرانیان در مورد آدمهای بانفوذ دنیا با تمرکز بر کیس روپرت مرداک میلیاردر رسانهها نوشته. خواندنی.) […]
مهر تاییدی بود بر عدم آموزش و فرافکنی ها تو دانشگاه های داخل کشور.
متن زیبایی بود.
از این مثال ها زیاد دیده شده. مثلا یکی از اساتید ما به خاطر سلیقه شخصی و تنیلی چنان موضوع و سرفصل درس نرم افزار رو عوض کرد که …..
با این جمله فرا فکنی کرد: کتاب های پرسمن و سامر ویل رو به جهان سوم تحمیل کردند.
به هر حال راه رستگاری تو تغییر در رویه آموزشی نهفته هست. حداقل یه بخشیش
با خوندن تیترت دنبال این بودم که آتو بگیرم ،که حرف تکراری بشنوم فکر نمی کردم یکی شهامت داشته باشه این جوری فکر کنه و بنویسه ! من معمولا با شهامت فکر می کتم اما زیاد دربا ره ش نمی نویسم !چون می دونم چقدر کم می دونم !
اما یادم میاد توی کلاس زبان وقتی باید لکچر می دادیم سواد رسانه ای رو انتخاب کردم از مورداک هم گفتم و خوشحال شدم وقتی توی ده دقیقه وقتی که داشتم ،تونستم یک خانم خانه دار رو نسبت به چیزی که از رسانه دریافت می کته حساس کنم .اینشتاین میگه توی آموزش مثال زدن یکی از راهها نیست اصلی ترین راهه!
ممنون.مطلب گیرایی بود+کامل+متفاوت
سلام
خوبی آقای قربانی خسته نباشی.
حاجی امسال من ارشد مدیریت رسانه کنکور دارم. یه ماه دیگه بیشتر وقت نیست.
به کمکتون احتیاج دارم.
بهم یه سر بزنید.