رسانه و تولید ملی
به راستی رسانه و تولید ملی چه ارتباطی با هم دارند؟ آیا تلاش برای چسباندن رسانه و تولید ملی به هم مانند بسیاری از تلاشهای ناجور برای جور کردن وصلههای ناجورتر است؟ آیا میتوان تولید ملی را فارغ از مسائل رسانهای و ارتباطی تحلیل کرد؟ آیا تولید ملی بدون توجه جدی به بسترهای ارتباطی و رسانهای دست یافتنی است؟
بگذارید از این جا شروع کنیم که بیان این موضوع که امسال سال تولید ملی است از طریق یک رسانه بوده است. بنابراین اولین مواجهه مردم با این مفهوم از طریق رسانهای بوده است که در صورتی که دیگر اعمال و رفتارش متناسب با این شعار نباشد این حرف در حد شعار باقی میماند و هرگز به عمل نمیرسد. این حرف هم متعلق به امروز و دیروز و فردا نیست. این حرف همه دورانها بوده است که پندار و گفتار و رفتار باید در تناسب با یکدیگر باشند. وگرنه دل چیزی میخواهد و زبان چیزی دیگر میگوید و دست به کاری دیگر میرود.
رسانه محلی است برای انتقال پیام. وقتی این پیام تولید ملی است، بنابراین باقی رفتار و حرکات رسانه هم باید در راستای این پیام باشد. اگر رسانه بیتوجه به این پیام و در راستای پیامهای دیگر با اهداف روشن یا مبهم پیامهای متناقضی برای مخاطبان بفرستد، فقط آنها را گیج و به پیام اصلی بیاطمینان کرده است. بنابراین رسانه چارهای ندارد که مراقب افکار خود باشد. در صورتی که پندار صحیح بر کلیت یک رسانه حاکم شد، آن گاه باید مراقب گفتار خود باشد و مهمتر از همه رفتاری که معیار قضاوت است.
اما رسانه برای اثربخش بودن پیام تولید ملی چه چیزهایی را باید مدنظر داشته باشد:
- بهبود فضای کسب و کار: مدیران رسانه و رسانهنگاران در هر تخصصی که هستند باید با اصول اولیه کسب و کار آشنایی داشته باشند. تولید ملی از مسیر توسعه کارآفرینی میگذرد و توسعه کارآفرینی یعنی توسعه کسب و کارهای مولد و مفید و اثربخش برای این کشور و مردم. اگر مدیران رسانه و رسانهنگاران تصور سطحی از کسب و کارها داشته باشند هرگز و هرگز اهمیت فرصتها و چالشهای فضای کسب و کار را درک نخواهند کرد. از خبرنگاری که اصول کسب و کار را نداند چه انتظاری میتوان داشت، زمانی که میشنود فضای کسب و کار در ایران مناسب نیست. برای او تفاوت تورم ۴۰ درصد با ۴ درصد، تنها در افزایش یا کاهش قدرت خرید خود و خانوادهاش معنی مییابد و بس. رسانهنگاری که قرار است باعث و بانی توسعه مفهوم تولید ملی شود باید درد داشته باشد. کسی که آگاه نیست دردی ندارد.
- فرهنگ مصرف تولید داخل: تا زمانی که جنس داخلی هست چرا جنس خارجی. این شعار زمانی بر دل مینشیند که کسی که آن را میگوید با پوست و گوشت و پی و استخواناش به آن باور داشته باشد، نه کسی که رنگ و جلای کت و شلوار خارجیاش در چشم بیننده است. رسانهنگاری میتواند بگوید جنس داخلی مصرف کنیم که به دنبال بهترین جنسهای داخلی میگردد. رسانهنگار و مدیر رسانهای که برحسب وظیفه کلماتی را ادا میکنند بزرگترین ضربه را به این مفاهیم میزند. فرهنگ زمانی توسعه مییابد که رسانه بداند با تکتک پیامهایی که میفرستد قادر به طراحی و توسعه سبک زندگی مردم است.
- آموزش: رسانهها هنوز هم کلاس درساند. اما اکنون دیگر مانند گذشته رسانهها محمل و جایگزینی برای آموزشهای سنتی تصور نمیشوند. هنوز هم آموزش سنتی جای خودش را دارد. امروز بزرگترین قدرت رسانه در آموزش سبک زندگی است. دل آن چه را میخواهد که دیده میبیند. زمانی که در دکان رسانه زرق و برق خانه و ماشین حرف اول را میزند و از آن طرف زندگیهای ساده با حالتی مشمئزکننده تصویر میشوند چه انتظاری از مخاطب میتوان داشت؟
- بازار: در ادامه دیگر مفاهیمی که گفته شد باید رابطه رسانهها و بازار را در نظر گرفت. بازار محل فعالیت کاسبان و صنعتگران است. رسانهها هم در بازار فعالیت میکنند. برخی رسانهها خودشان هم درگیر مناسبات بازار هستند و برخی دیگر همراه سیاستگذاران و خارج از مناسبات بازار فعالیت میکنند. در هر صورت، رسانهها باید برنامه مدونی برای بازار داشته باشند. چه برنامه حضور رسانه در بازار و چه برنامه هدایت بازار. عاملی که بازارها را شکل میدهد تقاضاست و رسانهها هدایتگر تقاضا هستند.
- الگو سازی: در مفهوم سبک زندگی هم به این موضوع اشاره شد. رسانهها در صورتی که الگوهای صحیحی را معرفی کنند و بر آن اهتمام بورزند میتوان به تاثیرات مثبت رسانهها امیدوار بود.
- روشنگری: اگر رسانهها نباشند چه میشود؟ احتمالا هیچ به جز سه چیز: از بین رفتن بازار، دموکراسی و روشنگری. رسانهها نقش مهمی در روشنگری دارند. رسانه اگر اعتماد به نفس نداشته باشد و نقش خود در زمینه روشنگری را جدی نگیرد بر پیکر مفهوم تولید ملی ضربه وارد خواهد کرد.
- اعتمادسازی: رسانهها کار سختی پیش رو دارند. بردن آبروها کار آسانی است. به راحتی میتوان خراب کرد. اما رسانهباید بداند که برای وصل کردن آمده نه برای فصل کردن. هر چقدر این حرفها بر روی کاغذ قشنگ و زیباست در عمل بسیار سخت است و مشکل. نشدنی است. رسانهها در زمینه تولید ملی وظیفه حساسی دارند. اعتماد سازی نه به معنای شعار بلکه به عنوان رویکردی اساسی در برنامهریزی و سازماندهی سازمانهای رسانهای باید مورد توجه قرار گیرد. اگر رسانه بنایش را بر اعتماد سازی بگذارد مسیری سخت را شروع کرده است که فقط در صورتی که اعتقاد قلبی داشته باشد قادر به ادامه آن خواهد بود.
- تعامل یا تقابل: رسانهها مطئنا در این مسیر تنهشان به تنه بسیاری خواهد خورد. روش معمول ما تقابل است. هنوز هم الگوی عمل بسیاری این است که بزن که اگه نزنی میزنندت. واقعیت این است که در مقابل تقابل همیشه تعامل مطرح میشود. اما تعامل به هیچ وجه آسان نیست. هنر مذاکره میخواهد. سخت است که روی آرمانها بمانی و عقب نروی اما بتوانی با کمترین حاشیه و فرسایش هم به نتایج دلخواه برسی. بسیاری از رسانهها در جنگی که پیش رو دارند دلخوش به پیروزیدر جبههها میشوند فراموش میکنند که هدف نهایی پیروزی در جنگ است نه جبهه.
- مصرف کننده: اگر رسانهها از حقوق مصرفکنندگان دفاع نکنند، اگر رسانهها از جنسهای بیکیفت نگویند، اگر رسانهها دست بر روی نقاط تاریک نگذارند هرگز و هرگز مصرفکنندگان جایی برای احقاق حقوقشان را نخواهند داشت.
- تولیدکننده: پیچیدگی فعالیت رسانهای همین جاست که رسانهها همزمان هم حامی مصرفکننده باید باشند و هم حامی تولید کننده داخلی. شعار حمایت از تولید ملی هرگز به این معنی نیست که مردم را مجبور به مصرف کالاها و خدمات بیکیفیت کنیم. مردم شایسته مصرف بهترینها هستند. تولید کننده هم باید بهترینها را تولید کند. این معادله زمانی به درستی حل خواهد شد که تولید کننده درست تولید کند و مصرف کننده هم بهترین را مصرف کند. تضمین آن هم رسانههایی هستند که تولید ملی را نه فقط یک شعار بلکه یک رویکرد بدانند.