آیا کشور ناامن شده؟
مجلس موضوع امنیت در کشورمان را مورد توجه قرار داده. تعداد مواردی که خشونت و قتل را به مرکز توجه مردم میآورد زیاد شده؛ مثلا دختری که توسط پسری و در پل عابر کشته میشود؛ قویترین مرد ایران که توسط چندان جوان کشته میشود؛ همه و همه توجه مهمترین مقامهای اجرایی و قضایی کشور را به موضوع امنیت در کشور جلب کرده است. در این حال و هوا هم اقدامهای کارشناسی نشده به سرعت اجرایی میشوند. معروفترین این اقدامها تعطیلی برنامه قویترین مردان ایران است. نمیدانم زمانی که این برنامه شروع شد چقدر در مورد ابعاد جامعهشناختی و روانشانسی اجتماعی آن کار کرده بودند. نمیدانم اصولا در صدا و سیمای ما برنامهها را بعد از تحلیل فلسفی، جامعهشناسی و یا روانشناسی شروع به تولید میکنند یا این که این حرفها کشک است و ما باید برویم آبنباتمان را بخوریم. اما به نظر نمیرسد جناب ضرغامی برای تعطیلی این برنامه به کار کارشناسی خاصی استناد کرده باشند. البته به ایشان حق بدهیم که وقتی چنین سیبل توجه عناصر چهرهدار و غیر چهرهدار قرار میگیرد دست به چنین اقداماتی بزند.
ماجرا من را یاد تصمیمگیری سوئدیها در مورد تحصیل رایگان یا پولی دانشجویان غیر اتحادیه اروپا در این کشور میاندازد که چند سال طول کشید تا تمام ابعاد موضوع را بررسی کنند. آن هم آنها که کار مفید بیشتری نسبت به ما انجام میدهند. نمیدانند که میشود به سرعت برق و باد تصمیم گرفت و بعد نظاره کرد که چه خواهد شد. به قول دوستی الان جوری شده که تیر را پرتاب میکنند و بعد میگویند که هدف هم همین بوده. به راستی هدف برنانهای مانند قویترین مردان ایران چه بوده؟ این یک طرف ماجرا. سمت دیگر آن است که این برنامه چه تاثیرهایی داشته. اگر بپرسیم که چه برنامهای داشتید باید ببینیم تا الان چه مسیری را طی کردید. چه الگوهایی را ترویج دادید؟ آیا به صلاح جامعه ماست که بدنسازی در کانون توجه قرار بگیرد و از تریبون رسمی مردم آن را ترویج کنیم؟ در کشوری که کارآفرینی تریبونی ندارد و مردم هنوز به جای کلمه کارآفرین از مرفهین بیدرد استفاده میکنند آیا مساله ما نمایش زور بازو است؟
یک چیز دیگر در همه این پراکندگیها این است که رسانه ما با رعایت اصل عدم اطلاع نرسانی در برابر رسانههای پرتعداد با برد کم چه کرده است؟ این روزها تصاویر زیادی از خشونتهای خیابانی پخش میشود. میدانید داستان به این برمیگردد که مردم با موبایلهایشان به رسانههایی تبدیل شدهاند که اتفاقات این چنینی را مثل ویروس منتشر میکنند. سوال این جاست که اکنون آیا ناامنی در کشور زیاد شده یا احساس ناامنی. مطمئنا اگر به شما تصاویری زیبا نشان بدهند شما دنیا را جایی زیبا خواهید دید و اگر تصویر سربریدن و قتل و تجاوز ببینید دنیا را جایی پست خواهید دید. متاسفانه دو عنصر جذابیت جنسی و خشونت برای انسانها جدابتر از هر چیز دیگری هستند. به همین دلیل است که تماشای موارد این چنینی انرژی زیادی نمیخواهد اما مطالعه سیاستهای کلی نظام در زمینه اشتغال کمی انرژیبرتر است. به نظرم بسیاری از مدیران ما تظاهر میکنند که اهل مطالعهاند و مثل خیلی از ما در پستوی خانه اخبار زرد را دنبال میکنند. حالا این وسط این را در نظر بگیرید که ما هیچ وقت رسانههای زرد را جدی نگرفتیم و همیشه دم از رسانه فاخر زدیم. فخر فروشی شد افتخار ما حال آن که این رسانههای زرد هستند که نبض جامعه دستشان است.
سوال اساسی باز باقی میماند و آن این که آیا احساس امنیت خدشهدار شده یا به ملتی عصبانی تبدیل شدیم؟