نمیدانم این که شروع کردم تجربههای روزانه و روزنوشتها را اینجا مینویسم چقدر برای مخاطبان این بلاگ جذاب است. اما فعلا مینویسم تا ببینیم این روزنوشتها به کجا میرسد.
دیروز هم دو تا گفت و گوی جالب و جذاب داشتم با دو نفر از فعالان حوزه رسانه کتاب در این کشور. صبح به همراه مینا والی خدمت خانم نفیسه مرشدزاده رسیدیم و در مورد دلایل تبدیل کتاب داستان از یک کتاب خوب به یک کتاب عالی حرف زدیم. معیار من برای از خوب به عالی، رشد مخاطبان این کتاب است. گفت و گوی ما یک ساعتی طول کشید و در این گفت و گو خانم مرشد زاده حرفهایی را زد که گفتند تا به حال به کسی نگفته بودند. نکته مهم برای من اینجاست که متخصصان مدیریت رسانه کمتر سراغ منابع دست اول و فعالین رسانه میروند و چه تجربههایی که دارد خاک میخورد و کسی سراغی از آنها نمیگیرد. تجربههایی که اگر مستند شود و روی آنها کار شود حتما منجر به دانش مدیریت رسانه به درد بخوری برای این کشور خواهند شد. این گفت و گو را در شماره آینده مدیریت ارتباطات بخوانید.
اما بعد از نماز ظهر به همراه آقا محمد معماریان خدمت آقای علوی رسیدیم. آقای علوی معاون تامین نهاد کتابخانههای عمومی کشور است. این نهاد یکی از بازیگران اصلی حوزه رسانه کتاب در کشور است. در مورد معیارهای انتخاب کتابها پرسیدیم و دهها سوال دیگر. آقای علوی آمارهای جذابی هم به ما داد که توصیه میکنم در شماره بعدی مدیریت ارتباطات ببینید. اما نکته مهم این آشنایی برای من این بود که آقای علوی هم معتقد بود کتاب باید روی پای خودش بایستد. کتاب باید بتواند پول خودش را دربیاود. میگفت که آگهی کتاب باید لابلای آگهی بانکها پخش شود. این انتقاد معمولا به صدا و سیمای ما وارد است که در زمینه فرهنگ به طور عام و کتاب به طور خاص ضعیف عمل کرده است. شما برنامههای معرفی کتاب را ببینید. عموما برنامههای ضعیفی هستند که لابلای برنامهها و برای پر کردن وقت پخش میشوند. کمتر تحلیلی هست. کمتر معرفی سیر مطالعاتی است. این گفت و گوی جذاب را هم در مدیریت ارتباطات شماره بعد بخوانید.
اما گروه مجلات همشهری در طبقه همکف خود کافه زیبایی درست کرده که میشود آنجا چای و نسکافهای خورد و درد دلی کرد که این را دوست داشتم. به مدیران و کارشناسان خلاق گروه مجلات تبریک میگویم. اما باز همان پرسش همیشگی من باقی میماند و این که آیا این کافه پول خودش را در میآورد؟