به راستی به چه دلیل کار میکنیم؟ پول؟ قدرت؟ تاثیرگذاری؟ ارتباطات؟ همه اینها یا هیچ کدام؟ اگر مروری بر دانش بشری از آغاز تا امروز داشته باشیم متوجه میشویم مردان و زنان اندیشه مواردی را مورد تاکید قرار دادهاند. آموزش، معنویت، تفریح و کار. مرز بین تفریح و کار را هم پول مشخص میکند. کار فعالیتی است که انسان در ازای آن پول دریافت میکند. اما تفریح فعالیتی است که انسان برای حال خوبی که به او دست میدهد به سراغ آن میرود. بنابراین کار و تفریح ممکن است اشتراک فراوانی با هم داشته باشند و اصلا یکی باشند. یک فعل برای یکی کار و برای دیگری تفریح باشد. انسان اگر بابت فعلی پول دریافت کند آن فعل کار است و تفریح این گونه نیست. بنابراین درست است که بزرگترین تفریح کار است اما همیشه باید مرز بین این دو را شفاف کرد. گاهی وقتها مرز این دو از بین میرود و آرام آرام به دو حالت دچار میشویم. این که برای پول کار میکنیم و یا این که پول را فراموش میکنیم و احساس میکنیم بخشی از حقمان را از دست دادهایم.
پول مانند کاه است و علوفه و کار مانند گندم است. اگر در زندگی به سراغ گندم برویم کاه و علوفه هم به دست میآوریم. اما اگر به دنبال کاه و علوفه برویم چیز زیادی گیرمان نمیآید.
بر روی دو گروه از دانشجویان تازه فارغالتحصیل شده دانشگاه کاری تحقیق انجام دادند. یک گروه به دنبال ثروتمند شدن بودند و گروهی دیگر به دنبال عشق و علاقه خود.
از این دو گروه سالها بعد ۱۰۱ نفر ثروتمند شدند. تنها یک نفر از گروهی که به دنبال پول بودند ثروتمند شدند.
بنابراین کسانی به پول بیشتری میرسند که کاری را با علاقه انجام دهند. وقتی ما کاری را با علاقه انجام میدهیم هرگز و هرگز به خودمان جرئت نمیدهیم که بیادبی کنیم. همیشه حواسمان باشد که
ادب مرد به ز دولت اوست