جنگ علیه ایران آغاز شده است
خیلی توضیح نمیدهم. این یادداشت گاردین را اگر توانستید بخوانید. شاید همه حرفهای یادداشت را بدانیم و چیز جدیدی بر دانستههای قبلی ما اضافه نکند. اما مهم است که این حرف را از رسانههای رسمی جمهوری اسلامی نمیشنویم. این حرف را رسانههای منطقی انگلستان میزنند. رسانههایی که ضد جنگاند و خسته از این همه جنگافروزی.
تکههایی از یادداشت (البته برداشت و با اضافات خودم) را در ادامه نوشتم:
- شواهدی که جنگ مخفی آمریکا و اسرائیل علیه ایران، با پشتیانی بریتانیا و فرانسه را افشا میکنند، روز به روز افزایش مییابد: حمایت مخفیانه از گروههای معاند به کشتن دانشمندان ایرانی تبدیل شده است (توسط دولتهای غربی تائید نشده است)، استفاده از جنگ افزارهای سایبری مانند هواپیمای جاسوسی که پائین کشیده شد، حمله به تاسیسات موشکی (البته از طرف ایران تائید نشده و یک حادثه اعلام شده است)، و شهادت یکی از فرماندهان ایرانی (از طرف ایران حادثه اعلام شده است).
- داستانهای خصمانه علیه ایران مانند داستان مسخره ترور سفیر عربستان در آمریکا مهر تائیدی بر موافقت غربیها با فشار بیشتر بر ایران است.
- تا الان بریتانیا همراهی خوبی با آمریکا داشته است. از حمایت تحریم نفت و بانک مرکزی ایران گرفته تا اخراج سریع دیپلماتهای ایرانی. اینها در نهایت به حمایت بریتانیا از حمله بیدلیل آمریکا به ایران منجر خواهد شد.
- ایران در ۲۰۰ سال گذشته به هیچ کشوری حمله نکرده است، اما در دهه ۸۰ میلادی عراق با حمایت قدرتهای غربی این کشور را مورد تهاجم قرار داد. آمریکا و اسرائیل در ۱۰ سال گذشته به ۱۰ کشور در خارج از خاک خود، حمله کردهاند. بنابراین ایران چه نیازی به سلاح هستهای دارد؟ سلاح زیبنده کشورهایی است که سالی به یک کشور حمله میکنند نه ایران.
- این را خودم اضافه میکنم: همیشه به اشتباه روابط خصمانه ایران و آمریکا را از ۱۳ آبان شروع به بررسی میکنند در حالی که باید این روابط را از ۲۸ مرداد ۳۲ پیبگیریم. روزی که آمریکا و انگلیس مردمسالاری در ایران را به محاق توقیف بردند. روزی که آمریکا و انگلیس نشان دادند که نه مردمسالاری بلکه خوشخدمتی برایشان مهمتر است. روزی که تلاشهای مردم ایران را که از مشروطه شروع شده بود به انحراف بردند. چطور است که هیچ وقت از این تاریخ شروع نمیکنیم و گویی ما مردمی بودیم که به یک باره و بعد از یک گعده دانشجویی تصمیم گرفتیم سفارت فتح کنیم. دقت کنید که من حمایت نکردم از این اشغال سفارت، رد هم نکردم، اما مگر میشود یک پدیده را در خلا بررسی کرد. مگر آمریکا و انگلیس تاوان کودتای ۳۲ را پس دادند که ما به این آسانی زیر بار آنها برویم.
- در ادامه یادداشت از قول ایهود باراک گفته شده اگر او جای رهبران ایران بود حتما سلاح هستهای تولید میکرد. باید گفت بله. اگر تو بودی حتما. اما نیستی که. حالا راستشو بگو با آن سلاحهایی که درست کردی چه کنیم؟
- اگر با حمله به ایران شدیدا مخالفت نشود، امکان دارد که این حمله تبدیل به بزرگترین جنگ خاورمیانه بشود. و این کلیدیترین جمله یادداشت است.
حالا سوال اینجاست که مدیران رسانهای ما چه در سر دارند؟ چه ضد جریانی به راه خواهند انداخت؟ نه در ایران بلکه در انگلستان و آمریکا و اسرائیل؟ مدیران ما معمولا تا همین دور و بر را میبینند و گمان میکنند که اگر پتهها را برای مردم رو کنند تمام است. حال آن که سالهاست همه میدانند آمریکا و اسرائیل و انگلیس چه در سر دارند. اما مردم آن کشورها چه؟ ما برای روشن کردن ذهنهای مردم کشورهایی که این روزها برای دنیا تصمیم میگیرند چه کردهایم؟ متاسفانه دعواهای داخلی راه را بر هر گونه بلند نظری بسته است. میترسم این پرده بیفتد و آن روز نه من مانم و نه تو!